انبیاء در سوگ امام حسین (ع)

آدم (علیه‌السلام)

هنگامی که حضرت آدم (علیه‌السلام) از کربلا می‌گذشت پایش لغزید و به زمین خورد و خون از پایش جاری شد، سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! آیا گناهی از من سرزده است که اینگونه کیفر می‌شوم؟ وحی آمد: نه! بلکه در این سرزمین فرزندت حسین (علیه‌السلام) به دست ظالمان و ستمکاران به شهادت می‌رسد، خون تو به نشانه همدردی و همرنگی با او به زمین ریخت.

حضرت آدم (علیه‌السلام) قاتل او را نفرین کرد و به سوی کوه عرفات راهی شد. در عرفات نیز بعد از آنکه آدم (علیه‌السلام) داستان شهادت امام حسین (علیه‌السلام) را از جبرئیل  شنید همراه با فرشتگان بر غربت امام گریست و سیلاب اشک بر گونه‌هایش جاری شد[۱]

نوح (علیه‌السلام)

هنگامی که کشتی نوح بر روی امواج آب به سرزمین کربلا رسید؛ کشتی او به تلاطم افتاد، به حدی که نوح از غرق شدن کشتی ترسید و گفت: پروردگارا! همه دنیا را سیر کردم و گشتم و چنین دلهره‌ای به من دست نداد.

جبرئیل نازل شد و پیام آورد که: اینجا شهادتگاه حسین (علیه‌السلام) است و سپس [داستان غربت و مظلومیت اباعبدالله (علیه‌السلام) را بیان کرد] آنگاه حضرت نوح (علیه‌السلام) و همراهانش جملگی گریستند و قاتلان حسین (علیه‌السلام) را لعنت کردند[۲]

خضر و موسی (علیهماالسلام)

در ملاقات حضرت خضر و موسی (علیهماالسلام) در مجمع البحرین، خضر از آزمایش دشوار و مصائب خاندان پیامبر، در راه حق و عدالت سخن گفت تا جایی که سخنش به حادثه کربلا رسید [که با ذکر مصائب و ستمهائی که بر امام حسین (علیه‌السلام) روا می‌گردد[ صدای این دو پیامبر بزرگوار به گریه بلند شد [و در این مصیبت بسیار گریستند][۳].

سلیمان (علیه‌السلام)

سلیمان نبی (علیه‌السلام) بر قالیچه خود نشسته بود و در فضا حرکت می‌کرد، هنگامی که به محل شهادت امام حسین (علیه‌السلام) رسید، سه بار طوفان شدید، قالیچه او را چرخاند و به زمین فرود آورد. سلیمان (علیه‌السلام) باد را سرزنش کرد.

باد، به اراده خدا مرثیه سرایی بر حسین (علیه‌السلام) را آغاز کرد و گفت: ای پیامبر خدا! اینجا محل شهادت حسین (علیه‌السلام) است[۴] .

حضرت ابراهیم (علیه‌السلام)

بعد از آنکه حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) در امتحان الهی درباره کشتن فرزندش اسماعیل قبول شد، غم اندوه بر او غلبه کرد که ای کاش این کار را انجام می‌دادم تا به این وسیله بهترین پاداشها را از حق تعالی دریافت می‌کردم. در این هنگام خداوند به او وحی کرد که: ای ابراهیم! محبوبترین مخلوق جهان آفرینش کیست؟! پاسخ داد: بنده برگزیده‌ات محمد (صلی الله علیه و آله)

وحی آمد: او را بیشتر دوست داری یا خودت را؟ پاسخ داد: او را.

پیام آمد: فرزند او برایت عزیزتر است یا فرزند خودت؟ پاسخ داد: فرزند او[۵] .

پیام آمد: ابراهیم! گروهی که خود را امت محمد (صلی الله علیه و آله) می‌خوانند پس از او ظالمانه فرزندش حسین (علیه‌السلام) را سر می‌برند و به شهادت می‌رسانند.

ابراهیم (علیه‌السلام) از شنیدن این حادثه سخن بی تاب شد و قلبش به درد آمد و گریست. در این هنگام به او وحی شد: ای ابراهیم! به خاطر گریه و اندوهت بر حسین (علیه‌السلام) و شهادت او پاداش قربانی کردن اسماعیل و درجات والای شکیبایی بر چنین مصیبت بزرگی را بر تو مقرر داشتیم[۶] .

اسماعیل (علیه‌السلام)

هنگامی که اسماعیل (علیه‌السلام) گوسفندان خود را برای چرا به کنار فرات فرستاد، چوپان به او خبر داد که چند روز است گوسفندان آب نمی‌آشامند! اسماعیل (علیه‌السلام) از خداوند سبب آنرا پرسید، جبرئیل نازل شد و گفت: ای اسماعیل! از گوسفندانت سؤال کن که علت آنرا می‌گویند.

حضرت به گوسفندان فرمود: چرا از این آب نمی‌خورید؟

گفتند: به ما خبر رسیده که فرزندت حسین (علیه‌السلام) در این سرزمین در کنار این نهر تشنه به شهادت خواهد رسید، به این خاطر ما در اندوه او، از این نهر نخواهیم نوشید[۷]. [در این حال حضرت اسماعیل بر مظلومیت و عطش امام حسین (علیه‌السلام) سخت گریست] .

عیسی (علیه‌السلام)

زمانی که عیسی بن مریم (علیه‌السلام) با حواریون از کربلا عبور می‌کردند، آهوانی را دیدند که در این زمین جمع شده بودند و می‌گریستند، پس حضرت عیسی و حواریون نیز در آن سرزمین نشستند و گریه کردند بعد از مدتی یاران سؤال کردند، یا روح الله! سبب گریه شما چیست؟ حضرت فرمودند: آیا می‌دانید این جا چه سرزمینی است؟ گفتند: نه.

فرمود: این سرزمینی است که فرزند پیامبر خدا و جگر گوشه بتول در آن کشته می‌شود و در اینجا دفن خواهد شد.

این آهوان با من سخن گفتند که در این سرزمین به اشتیاق تربت آن فرزند مبارک چَرا می‌کنیم، و در اینجا از شر جانواران و درندگان در امان هستیم[۸] .

موسی (علیه‌السلام)

در یکی از روزهائی که حضرت موسی (علیه‌السلام) در کوه طور با خدای خود مناجات می‌کرد و برای یکی از بنی اسرائیل طلب آمرزش می‌نمود، خداوند به او وحی کرد که: ای موسی! هر کس از من طلب آمرزش کند، او را می‌آمرزم جز قاتل حسین (علیه‌السلام))

موسی (علیه‌السلام) از خدا پرسید: قاتل حسین (علیه‌السلام) کیست؟

ندا آمد: تجاوزکاران طغیانگر، در کربلا او را به شهادت می‌رسانند، در حالی که مرکبش به هر سو می‌دود، شیهه می‌کشد و از بیداد ظالمان در مورد فرزند دختر گرامی پیامبر، دادخواهی می‌کند.

بدن گرامی حسین (علیه‌السلام) پس از شهادت، بدون غسل و کفن بر روی ریگهای تفتیده کربلا، رها و اموالش غارت می‌شود و خاندانش را در شهرها به اسارت می‌برند و یارانش به خون پاکشان می‌غلطند و سرهایشان را همراه سر مقدس سالارشان، بر فراز نیزه‌ها می‌برند. تشنگی، کودکان خردسالش را هم آغوش مرگ می‌سازد و پوست تن زرگسالانشان را پژمرده می‌کند. آنان یاری می‌طلبد و یاری گری نمی‌یابند پناه می‌خواهند و پناه دهنده‌ای نمی‌جویند.

موسی (علیه‌السلام) گریست و خداوند فرمود: ای موسی! بدان هر کس عارفانه بر او بگرید یا مردم را بگریاند و یا خود را به صورت سوگواران داغدار او در آورد، بدنش را در آتش دوزخ نخواهد هم سوزاند[۹] .

حضرت زکریا (علیه‌السلام)

زمانی که حضرت زکریا در بیت المقدس بود، از خدا خواست که نامهای مقدس پنج تن را به او بیاموزد، اما هنگامی که زکریا (علیه‌السلام) نام محمد و علی و فاطمه و حسن (علیهم السلام) را به زبان آورد غم و اندوه از او دور شد؛ ولی با به زبان آوردن نام حسین (علیه‌السلام) غم و اندوه، دلش را فرا گرفت.

روزی از خداوند سؤال کرد که: پروردگارا! چرا هنگامی که نام مقدس حسین (علیه‌السلام) را بر زبان جاری می‌کنم اشک از دیدگانم جاری می‌شود و ناله جانسوز از دلم بر می‌خیزد. آنگاه خداوند حادثه جانسوز عاشورا را برای او نقل کرد.

هنگامی که زکریا این حادثه را شنید، سه روز مسجدش را ترک نکرد، و از ورود مردم جلوگیری نمود و پیوسته به گریه وشیون بر حسین (علیه‌السلام) مشغول بود[۱۰] .

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)

پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی (علیه‌السلام) در طول عمر شریفش محافل و مجالس زیادی برای سوگواری امام حسین (علیه‌السلام) داشت. این مجالس قبل از تولد امام حسین (علیه‌السلام) شروع شد. این مجالس و محافل ماتم و اندوه به مناسبتهای گوناگون برپا می‌شد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر مصائب حسینش می‌گریست. عمده فرق این مجالس با هم در مرثیه سرایان آن بود که گاهی ذات اقدس الهی، گاهی خود پیامبر و گاه جبرئیل امین مرثیه سرایی می‌کردند[۱۱] .

--------------------------------------------------------------------------------۱] - بحارالانوار: ج ۴۴، ص ۲۴۲.]

۲] - بحارالانوار: ج ۴۴، ص ۲۴۳.]

۳] - بحارالانوار: ج ۱۳، ص ۲۷۹.]

۴] - بحارالانوار: ج ۴۴، ص ۲۴۴.]

۵] - بحارالانوار: ج ۴۴، ص ۲۴۴.]

۶] - عیون الاخبار: ج ۱، ص ۱۶۶.]

۷] - بحارالانوار: ج ۴۴، ص ۲۴۳.]

۸] - بحارالانوار: ج ۴۴، ص ۲۵۳.]

۹] - بحارالانوار: ج ۴۴، ص ۳۰۸.]

۱۰] - بحارالانوار: ج ۴۴، ص ۲۲۳.]

۱۱] - بحارالانوار: ج ۱۴، ص ۱۷۸.]

 

اشک و عزاداری موجودات برای عزیز زهرا (س )

در روایات متعدد و اخبار بسیارى آمده هنگامى که حضرت امام حسین علیه‌السلام به شهادت رسیدند و چراغ هدایت شکسته و کشتى نجات به دریاى خون نشست آسمان گریست و خون بارید و خورشید شفق‌گون شد و عالم وجودچهره، عزادار به خود گرفت.


آنچه فراروى شماست مختصر توضیحى است بر چگونگى عزادارى عالم وجود از انسان و جن و ملک وحیوانات و گیاهان و جمادات.


نخست باید گفت که تمام ذرات این عالم حتى جمادات داراى درک و شعورند خاصیت اثرپذیرى و اثر بخشى دارند و این مطلب از جهت علمی، مسلم و از جهت آیات و روایات نیز روشن است به عنوان نمونه همین ضبط صوت یا فیلم و عکس، داراى گیرندگى و فرستندگى هستند که صوت یا تصویر را بر روى خود جذب نموده و در شرائط خاصى تحویل می‌دهند یا سلولهاى هوا طورى هستند که وقتى صدایى از انسان یا هر چیز دیگر تولید می‌شود آن را می‌گیرند و به یکدیگر تحویل می‌دهند و تا آنجا که صدا می‌رسد دائماً‌ دسته‌اى سلولها،‌صوت را می‌گیرند و به سلولهاى بعدى می‌سپارند که اگر این حالت گیرندگى و فرستندگى در سلولهاى هوا وجود نداشت هرگز صداى ما به هیچ جا نمی‌رسید و اصلا صوت تولید نمی‌شد.


دانشمندان گویند: تمام صداهاى تولید شده، در هوا موجودات و حتى اگر انسان بتواند دستگاهى بسازد که قابلیت گرفتن و انعکاس صوت را داشته باشد می‌تواند تمام صداها و کلمات و صحبتهایى را که قرنها پیش اتفاق افتاده است بگیرد و منعکس کند زیرا تمام آن اصوات در وجود هوا موجود و محفوظ و مضبوط است. و ذرات هوا آنها را در دل خود نگه داشته است. بنابراین جمادات نیز در میزان خودشان درک و فهمى دارند لکن اگر انسان دیده حق بین و ملکوتى داشته باشد می‌تواند بدون هیچ وسیله‌اى صداهاى ضبط شده بر جمادات را بشنود. آنان این صداها را درک کرده و بعد پس می‌دهند.


در آیه‌شریفه قرآن نیز به این حقیقت اشاره شده است:‌« تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَـکِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ »


آسمانهاى هفتگانه و زمین و کسانى که در آنها هستند همه تسبیح او می‌گویند و هر موجودى تسبیح و حمد او می‌گوید ولى شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید


آری!‌کسانى که پرده‌هاى حجاب دنیوى نمی‌تواند در برابر چشمان آنان مانعى ایجاد نماید به دیده‌اى ملکوتى می‌بینند آنچه را دیگران در نمی‌یابند و می‌شنوند آنچه را دیگران درک نمی‌کنند.حضرت امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: « انّا لنرى انّ تنقض الجدار هو تسبیحه »
«
ما می‌بینیم صدایى که از شکاف دیوار بلند می‌شود همان تسبیح اوست»قرآن کریم: « أَلَمْ تَرَأَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ »
«‌
آیا ندیدى تمام آنان که در آسمانها و زمینند براى خدا تسبیح می‌کنند و همچنین پرندگان به هنگامى که به فراز آسمان بال گسترده‌اند؟! هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را می‌داند»چنانچه از این آیه شریفه استفاده می‌شود هر چیز تسبیح خدا می‌گوید حتى پرندگان و حتى براى آنان نمازى هست که خوب بدان آگاهند، به ذکر خدا و نماز مشغول می‌شوند.حضرت اما صادق علیه‌السلام می‌فرماید: « رسول خدا صلى الله علیه و آله نهى فرمودند از اینکه در صورت چهارپایان داغ و علامت گذارى کنند یا با تازیانه به صورت آنان بزنند چرا که آنان تسبیح خدا و حمد الهى بجا می‌آورندو نیز آن حضرت فرمودند:‌ «هیچ پرنده‌اى در دریا یا خشکى شکار نمی‌شود و هیچ حیوان وحشى صید نمی‌گردد مگر اینکه تسبیح گفتن خویش را ضایع نموده استالبته گاهى به اعجاز،‌ گوش دیگران نیز صداى تسبیح و حالت ملکوت اشیاء را می‌شنود و درک می‌کند. چنانچه از ابن عباس نقل شده که فرمانروایان حضرموت بر نبى اعظم اسلام صلى الله علیه و آله و سلم وارد شده گفتند: چگونه بدانیم تو رسول خدایی؟ آن حضرت یک کف از سنگریزه‌ها برداشته فرمودند:‌اینها شهادت می‌دهند که من فرستاده خدایم در آن هنگام سنگریزه‌ها در دست حضرت،‌ تسبیح گفته و شهادت به رسالت آن جناب دادند.قرآن کریم درباره سنگها چنین می‌فرماید:‌ «... وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَهِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا ... وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللّهِ »
«
پاره‌اى از سنگها می‌شکافد و از آن نهرها جارى می‌شود و پاره‌اى ... و پاره‌اى از خوف خدا ( از فراز کوه) به زیر می‌افتدآری!‌ سنگها نیز فهم و درکشان به حدى است که از عظمت پروردگار خویش، خائف و هراسان‌اند.پس اکنون اگر در تاریخ آمده که جمادات در هنگام شهادت سید شهیدان علیه‌السلام گریستند جاى تعجب و انکار نیست که آمده:‌چون شمر لعین سر مطّهر از بدن حضرتش جدا ساخت زمین لرزید و آسمانها تاریک شد و قطراتى از خون بارید و منادى از آسمان ندا کرد:‌ به خدا قسم امام فرزند امام کشته شد به خدا قسم حسین بن على بن ابیطالب کشته شد پس غبار غلیظ سیاهى برخاست که باد سرخ به همراه داشت. هیچ چشمى و اثرى در آن دیده نمی‌شد. لشگریان گمان بردند عذاب نازل شده، ساعتى اوضاع،‌اینگونه بود و سپس رفع شد.در خبرى آمده: « لما قتل الحسین علیه‌السلام مطرت السماء مطراً کالدم احمرت منه البیوت و الحیطان »
«
هنگامى که (حضرت امام) حسین علیه‌السلام کشته شده آسمان بارانى چون خون بارید که خانه‌ها و دیوارها به وسیله آن سرخ شددر خبرى دیگر آمده: « انّ الشّمسَ کانت حَمراء کانَّها دم عبیط»
«
خورشید چنان قرمز گشت که گویى خون تازه است»و در روایتى دیگر: « انّه لمّآ مضی الحسین بکت علیه السموات السبع و ما فیهنّ‌ و الارضون السبع و ما فیهنّ و ما بینهنّ و ما ینقلب فی الجنه و النار من خلق ربنا و مایری و ما لایری الا البصره و دمشق و آل عثمان »
«
آن هنگام که حسین(علیه‌السلام) به شهادت رسید هفت آسمان و آنچه در آن است و زمینهاى هفتگانه و هرچه در آنهاست و آنچه مابین آسمانها و زمین است و هر آفریده خدا در بهشت و جهنم و آنچه دیده می‌شود و آنچه دیده نمی‌شود بر او گریستند مگر بصره و دمشق و آل عثمان»آری! غیر از این سیه روزان وارونه بختان که به کشتن عزیز پیامبر، شادمان بودند، همه چیز محزون و گریان بود.البته باید توجه داشت که گریه هر چیزى به حسب حال و میزان خود آن چیز است. گریه جنّ و پرندگان و وحوش و هرچه چشم بینا دارد مانند گریه انسان است چنانچه در روایات آمده: « بکت الانس والجنّ و الطیر و الوحوش علی الحسین بن علی علیه‌السلام حتی ذرفت دموعها»
«
انس و جن و پرندگان و حیوانات وحشى بر حسین بن على علیهما‌السلام گریستند که اشکهاشان جارى شدامیرالمومنین علیه‌السلام می‌فرماید:‌ « پدر و مادرم فداى حسین که در پشت کوفه کشته می‌شود. به خدا قسم گویا می‌بینم که وحوش،‌گردنهاى خود را بر قبر او کشیده و انواع حیوانات وحشى بر او گریه و عزادارى می‌کنند تا صبح شود پس اکنون که چنین است مبادا شما جفا کنید»از روایات چنان می‌نماید که فرشتگان نیز گریه می‌کنند ولى به گونه‌اى لطیف‌تر و نورانی‌تر و حوریان و غلامان عالم قدس نیز چنین‌اند.و جهنم نیز گریست: « فتزفر جهنّم زفره»
«
جهنم چنان شعله ور شد که اگر خازنین آن مهیا نبودند و درهاى آن را محکم نگاه نمی‌داشتند دود و سیاهیش اهل دنیا را در کام خود می‌کشید و آنان را می‌سوزاندترسم جزاى قاتل او چون رقم زنند یکباره بر جریده‌ رحمت قلم زنند
و گریه دریاها به متلاطم شدن و بالا گرفتن امواج سهمگین آن و خورشید و ماه و ستارگان به خسوف و گرفتگى و سرخ فام شدن است و هر چیز به حساب خود گریه بر عزیز زهرا داشته و دارد.پس اى عزیز !‌بیا تا ما از جمادات و وحوش بیابان کمتر نباشیم بیا تا همسان با ذرات عالم وجود و هماهنگ با تمام آفرینش شویم. مبادا در ایام شهادت عزیز فاطمه علیها‌السلام حال ما حال انسانهاى بى درد و مهر و عاطفه و احساس باشد. نکند ما نیز چون آل امیّه و دودمان عثمان در ایام سوگوارى امام زمان علیه‌السلام مشغول تفریح و جشن و پایکوبى و سرور و شادمانى باشیم مبادا در این روزها و شبها به جاى نواى ملکوتى نوحه و صداى رثاء از خانه‌ها و اتومبیلهامان صداى موسیقى و آواز آوازه‌خوانان برخیزد. که روز ظهور وارث عاشورا و کربلا و آخرین یادگار حضرت زهرا علیهاالسلام در پیشگاهش سرافکنده و شرمسار باشیم و در روز واپسین که خوبان زیر لواى شفاعت رسول الله صلى الله علیه و آله و در سایه پرچم حضرت على مرتضى علیه‌السلام صف کشیده‌اند ما در صف سیه بختان بنى امیه و بنى امیه صفتان قرار گیریم، به خداى بزرگ پناه می‌بریم.خداوندا از تو کمک می‌طلبیم ما را توفیق عنایت فرما که از گریه کنندگان بر عزیز شهید کربلا و مظلومین آل رسول و ذریه پاک بتول علیهم‌السلام باشیم و آنچه براى بهترین عزاداران و نوحه سرایان او مقرر فرموده‌اى از کرم و احسانت به ما نیز عطا فرما!‌
«
اللهّم عجّل لولیک الفرج واجعلنا من خیر شیعته و انصاره بحقّ محمّد و آله الطاهرین »

احادیث عاشورای

قال الرضا علیه السلام : ــ یا بن شبیب ان سرک ان یکون لک من الثواب مثل ما لمن استشهد مع الحسن علیه السلام ، فقل متی ما ذکرته : (( یا لیتنی کنت معهم فأفوز فوزاً عظیماً ))[۱۱]ــ ای پسر شبیب ، اگر خوش داری که برای تو مثل ثواب آنان که با حسین علیه السلام به شهادت رسیده اند باشد . پس هرگاه آن حضرت را یاد می کنی بگو : (( یا لیتنی کنت معهم فأفوز فوزاً عظیماً )) : ای کاش من نیز با آنان بودم و به فوز عظیم می رسیدمقال الرضا علیه السلام :ــ من تذکر مصابنا فبکی و ابکی لم تبک عینه یوم تبکی العیون و من جلس مجلساً یحی فیه امرنا لم یمت قلبه یوم تموت القلوب .[۱۲]ــ هر که مصیبت ما را یاد آورد و بگرید و بگریاند ، چشمش نگرید آن روز که چشمها همه بگریند . و هر که در مجلسی نشیند که امر ما زنده شود ، دلش نمیرد آن روز که دلها همه بمیرند .قال ابوعماره المنشد :ــ قال ابوعبدالله علیه السلام لی : یا ابا عماره انشدنی فی الحسین علیه السلام . قال فأنشدته فبکی . قال ثم انشدته فبکی . قال : فو الله ما زلت انشده و یبکی حتی سمعت البکاء من الدار . فقال لی : یا ابا عماره من انشد فی الحسین بن علی علیهما السلام شعراً فأبکی خمسین فله الجنه . و من انشد فی الحسین علیه السلام شعرا فأبکی اربعین فله الجنه و من انشد فی الحسین علیه السلام شعرا فأبکی ثلاثین فله الجنه و من انشد فی الحسین علیه السلام شعرا فأبکی عشرین فله الجنه . و من انشد فی الحسین علیه السلام شعراً فأبکی عشره فله الجنه . . من انشد فی الحسن علیه السلام شعراً فأبکی واحد فله الجنه . و من انشد فی الحسین علیه السلام شعرا فبکی فله الجنه و من انشد فی الحسن علیه السلام شعراً فتباکی فله الجنه . [۱۳]ــ امام صادق علیه السلام مرا گفت : ای ابوعماره ، درباره حسین علیه السلام شعری برایم بخوان . ابوعماره گفت : من خواندم و ایشان گریست . باز خواندم و باز گریست . سوگند به الله که می خواندم و می گریست تا آنکه صداری گریه را از خانه نیز شنیدم . آن حضرت فرمود : ای عماره ، هر که درباره حسین بن علی علیه السلام شعری خواند و پنجاه کس را بگریاند او را بهشت باشد . و هر که درباره حسین علیه السلام شعری خواند و چهل کس را بگریاند او را بهشت باشد و هر که درباره حسین علیه السلام شعری خواند و سی کس را بگریاند ، او را بهشت باشد . و هر که درباره حسین علیه السلام شعری خواند و بیست کس را بگریاند ، او را بهشت باشد . و هر که درباره حسین علیه السلام شعری خوانده و ده کس ر بگریاند ، او را بهشت باشد . و هر که درباره حسین علیه السلام شعری خواند و یک نفر را بگریاند او را بهشت باشد . و هر که درباره حسین علیه السلام شعری خواند و خود بگرید او را بهشت باشد. و هر که درباره حسین علیه السلام شعری خواندو ( به قصد گریستن ) حالت گریه بر خود گیرد ، او را بهشت باشد . قال الرضا علیه السلام :ــ یابن شبیب ! ان کنت باکیاً لشیء فابک للحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام . فانه ذبح کما یذبح الکبش و قتل معه من اهل بیته ثمانیه عشر رجلاً ما لهم فی الارض شبیهون . و لقد بکت السموات السبع و الارضون لقتله . [۱۴]ــ ای پس شبیب ! اگر خواستی بر چیزی گریه کنی ، بر حسین بن علی ابی طالب گریه کن . زیرا که او سر بریده شده ، آن گونه که گسفند سربریده شود ، و با او هیجده کس از اهل بیتش کشته شدند که آنان را در زمین همانند نبود . . برای کشته شدنش هفت آسمان و زمینها گریستند . قال المهدی علیه السلام :ــ فلئن اخرتنی الدهور و عاقنی عن نصرک المقدور و لم اکن لمن حاربک محارباً و لمن نصب لک العداوه مناصباً فلاندبنک صباحاً و مساء علی مادهاک . تلهفاً حتی اموت بلوعه المصاب و غصه الاکتیاب . [۱۵]ــ پس اگر روزگاران آمدنم را به تأخیر انداخت و مقدرات مرا از یاریت بازداشت و با آنان که با تو جنگ می کردند نجنگیدم ، و با کسانی که با تو به عداوت پرداختند دشمنی نکردم ، پس همانا صبح و شام برایت ناله و ندبه کنم و به جای اشک برایت خون بگریم ـ از سر حسرت بر تو و تأسف بر آنچه تو را گرفتار ساخت و از روی دریغ و اندوه ـ تا آنکه به سبب سوز این مصیبت و غصه این محنت بمیرم . قال ابوعماره المنشد : ــ ما ذکر الحسین علیه السلام عند ابی عبدالله علیه السلام فی یوم قط فرئی ابوعبدالله علیه السلام متبسماً فی ذلک الیوم الی اللیل . و کان علیه السلام یقول : الحسین علیه السلام عبره کل مؤمن . [۱۶]ــ روزی نشد که در محضر امام صادق علیه السلام یادی از حسین علیه السلام به میان آید و حضرتش در آن روز تا به شب خندان دیده شوند . آن حضرت می فرمود : حسین علیه السلام اشک هر مؤمنی است . قال الحسین علیه السلام : ــ انا قتیل العبره . لایذکرنی مؤمن الا استعبر .[۱۷]ــ من کشته اشکم . هیچ مؤمنی مرا یاد نکند جز آنکه اشک بریزد . قال الرضا علیه السلام :ــ ان یوم الحسین اقرح جفوننا و اسبل دموعنا و اذل عزیزنا بأرض کرب و بلاء اورثتنا الکرب و البلاء الی یوم الانقضاء . فعلی مثل الحسین فلیبک الباکون . فان البکاء علیه یحط الذنوب العظام . [۱۸]ــ براستی روز حسین پلک دیدگان ما را به خون نشاند و اشک ما را سرازیر ساخت و عزیز ما را در زمین کرب و بلا ذلیل ساخت ، پس بر مثل حسین گریه کنندگان بگریند چه گریستن برآن زمینی که ما را اندوه و سختی تا روز قیامت به ارث گذاشت گناهان بزرگ را فرو ریزد . قال الصادق علیه السلام : ــ ان زیاره الحسین علیه السلام من افضل ما یکون من الاعمال .[۱۹]ــ براستی زیارت امام حسین علیه السلام از برترین اعمال به شمار است . قال الباقر علیه السلام :ــ من احب ان یکون مسکنه الجنه و ماواه الجنه فلایدع زیاره المظلوم . قلت : و من هو ؟ قال : الحسین بن علی صاحب کربلا ……[۲۰]ــ هر کس دوست دارد مسکن و مأوایش بهشت باشد زیارت مظلوم را ترک نکند . گفتن : او کیست ؟ فرمود : حسین بن علی صاحب کربلا …..قال الصادق علیه السلام : ــ زوروا الحسین علیه السلام و لا تجفوه . فانه سید شباب اهل اجنه من الخلق و سید الشهداء.[۲۱]ــ حسین علیه السلام را زیارت کنید و در این امر کوتاهی مکنید . زیرا که آن حضرت سید جوانان اهل بهشت از خلق و سید شهیدان باشدقال الصادق علیه السلام :ــ من اراد الله به الخیر ، قذف فی قلبه حب الحسین علیه السلام و حب زیارته .[۲۲]ــ هر که الله خیر او خواهد دوستی حسین علیه السلام و علاقه به زیارت او را در دلش اندازد . قال الصادق علیه السلام :ــ یا سدیر ، و ما علیک ان تزور قبر الحسین علیه السلام فی کل جمعه خمس مرات و فی کل یوم مره ؟ قلت : جعلت فداک ان بیننا و بینه فراسخ کثیره . فقال : تصعد فوق سطحک ثم تلتفت یمنه و یسره . ثم ترفع راسک الی السماء . ثم تتحری نحوه قبر الحسین علیه السلام . ثم تقوق : (( السلام علیک یا ابا عبدالله السلام علیک و رحمه الله و برکاته ! )) یکتب لک زوره و الزوره حجه و عمره . قال سدیر : فربما فعلته فی النهار اکثر من عشرین مره . [۲۳]ــ ای سدیر ، از چه روی قبر حسین علیه السلام را در همه هفته پنج مرتبه یا در هر روز یک مرتبه زیارت نمی کنی ؟ گفتم : فدایت شوم ، بین ما و او فرسخ های زیادی فاصله باشد . آن حضرت فرمود : بالای بامت می روی ، آنگاه به طرف راست متوجه می شوی و پس از آن به طرف چپ . سپس سرت سوی آسمان بالا می گیری و رو به قبر حسین علیه السلام می کنی و می گویی : (( السلام علیک یا أبا عبدالله ! السلام علیک و رحمه الله و برکاته ! )) اگر چنین کنی ، زوره ای در نامه اعمالت نوشته آید . و زوره یک حج و یک عمره باشد . سدیر گفت : بسا در هر روز بیشتر از بیست مرتبه این کار می کنم . قال الصادق علیه السلام :ــ اقرووا سوره الفجر فی فرائضکم و نوافلکم . فانها سوره الحسین بن علی . و ارغبوا فیها رحمکم الله . فقال له ابوأسامه ـ و کان حاضرا المجلس ـ : کیف صارت هذه السوره للحسین خاصه ؟
فقال : الا تسمع الی قومه تعالی : (( یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه . فادخلی فی عبادی . وادخلی جنتی )) ؟ ! انما یعنی الحسین بن علی صلوات الله علیهما . فهو ذوالنفس المطمئنه الراضیه المرضیه . و اصحابه من آل محمد صلوات الله علیهم الراضون عن الله یوم القیامه و هو راض عنهم . هذه السوره فی الحسین بن علی و شیعته و شیعه آل محمد خاصه . من أدمن قراءه (( الفجر )) کان مع الحسین فی درجته فی الجنه . ان الله عزیز حکیم . [۲۴]ــ سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحبتان بخوانید . زیرا که آن سوره حسین بن علی است . و در آن رغبت کنید خدای شما را رحمت کناد . ابواسامه که در مجلس حضور داشت پرسید : از چه روی این سوره خاص حسین باشد ؟
فرمود : آیه(( یا ایتها النفس المطئنه . ارجعی الی ربک راضیه مرضیه . فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی)) را نشنیده ای ؟ ! جز این نیست که حسین بن علی صلوات الله علیهما را اراده کرده است . او صاحب نفس آرمیده ، خوشنود و پسندیده است . و اصحابش از آل محمد محمد صلوات الله علیهم خوشنود شوندگان از خدای در روز قیامتند ، و او نیز از آنان راضی است . این سوره خاص حسین بن علی و شیعیانش و شیعیان آل محمد آمده است . هر کس در قرائت سوره فجر مداومت و رزد با حسین در درجه اش در بهشت خواهد بود . همانا خداوند عزیر و حکیم است . قلت لابی عبدالله ـ علیه السلام ـ : جعلت فداک انی اذکر الحسین بن علی ـ علیهما السلام ـ فای شیء اقول اذا ذکرته؟ فقال : قل : صلی الله علیک یا ابا عبدالله ! تکررها ثلاثا[۲۵]ــ به امام صادق علیه السلام گفتم : فدایت شوم ، من حسین بن علی علیهما السلام را یاد می کنم . پس آن هنگام چه بگویم ؟
فرمود : بگو (( صلی الله علیک یا ابا عبدالله )) این عبارت را سه بار تکرار کن .
___________________________________
[
۱۱] امالی صدوق / ۱۱۳
[
۱۲] عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۲۹۴
[
۱۳] ثواب الاعمال ص ۱۰۹ و ۱۱۰
[
۱۴] عیون اخبار الرضا ج ۱ ص ۲۹۹
[
۱۵] بحار الانوار ج ۱۰۱ ص ۳۲۰
[
۱۶] کامل الزیارات ص ۱۰۸
[
۱۷] کامل الزیارات ص ۱۰۸
[
۱۸] امالی صدوق ص ۱۱۱
[
۱۹] کامل الزیارات ص ۱۴۷
[
۲۰] کامل الزیارات ص ۱۴۱
[
۲۱] کامل الزیارات ص ۱۰۹
[
۲۲] کامل الزیارات ص ۱۴۲
[
۲۳] من لا یحضره الفقیه ج ۲ ص ۵۹۹
[
۲۴] تاویل الآیات ج ۲ ص ۷۹۶
[
۲۵]

 

شهادت حضرت عباس

چهارمین پسر از پسرهای حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام جناب عباس است که کنیه اش ابوالفضل ولقبش سقاء وچون چهره دل آرا وطلعت زیبائی داشت اورا(قمربنی هاشم) می نامیدند.

حضرت با دختر عبید الله بن عباس بن عبدالمطلب بنام (لبا به)ازدواج کرد و خداوند متعال دو پسر به وی عنایت کرد(فضل وعبیدالله)واز مادر خود سه برادر داشت که از وی کوچکتر بودند وهیچکدام فرزند نداشتند ودر کربلا قبل ازحضرت عباس شهید شدند.
مبارزه حضرت عباس(ع)
وقتی که تمام اصحاب ویاران حضرت امام حسین علیه السلام شهید شدند وجز حضرت عباس وسید الشهدا علیهما السلام هیچکس زنده نماند، حضرت عباس نزد برادر بزرگوار خود رفت وعرض کرد: پدر ومادرم فدایت، اجازه بفرمائید تا جان خودم رافدایت کنم .حضرت امام حسین علیه السلام اشکش جاری شد وفرمود: اول قدری آب برای کودکان تهیه کن ،آن حضرت مشکی  برداشت وسوی آب فرات رفت در حالیکه چهار هزار نفر مسلح به تیر وکمان نگهبان آب بودند، دشمنان دورش را گرفتند حضرت خودرابه قلب لشگر زد وهشتاد نفر را به خاک وخون  افکند، دشمنان وقتی چنین دیدند پا بفرار نهادند، حضرت با اسب وارد آب شد اودرنهایت تشنگی بود، کفی ازآب برداشت تا بنوشد، ناگاه بیاد عطش برادر افتاد،آب ننوشید ومشک را پر از آب کرد:
یا نَفسُ مِن بَعد الحسین هُونی
فَبَعده لاکُنت ان تَکُونی
هذا حسین شارب المَنون
و تشرَبین بارِد المَعینی
هَیهات ما هذا فِعال دینی
ولا فِعال صادقُ الیقینی
ای نفس(عباس) بعداز حسین زندگی ارزشی ندارد، می خواهم بعدازاوزنده نمانی، حسین شربت مرگ می نوشد وتو می خواهی آب بیاشامی ، هیهات هرگز دین من چنین اجازه ای به من نمی دهد وهرگز این عمل ، عمل انسان باورمند به آخرت نیست.
چگونگی شهادت حضرت عباس (ع)
هنگامی که حضرت به سوی خیام می رفت کمانداران راه را بر او بستند و لشگریان ابن سعد هم همراهی کردند و حضرت را محاصره نمودند ، آن حضرت شجاعانه شمشیر می زد و می کشت ، ناگاه نوفل ازرق که در جایی کمین کرده بود از کمینگاه در آمد و با کمک زید بن ورقا  و حکیم بن طفیل سنبسی طائی دست راست حضرت را جدا کردند .
حضرت فوری مشک را بر دوش چپ خود افکند و شمشیر به دست چپ خود گرفت و نبر را ادامه داد و شعری می خواند .
والله اِن قَطعتم یَمینی
انی احامی ابداً عَن دینی
و عَن امام صادق الیقینی
نَجْلِ النبی الطاهر الامین
نبی صدق جائنا بالدینی
مُصَّدقاً بالواحد الامین
اگر دست راستم را قطع کردید تا ابد از دینم و امام باورمندم به آخرت حمایت می کنم  که فرزند پیامبر پاک و امین است ،پیامبر راستگویی که دین الهی را آورد که گواهی دهنده به یکتایی خداست .
در این حال حکیم بن طفیل از پشت درخت خرما بیرون آمد و دس چپ حضرت را نیز جدا کرد ، حضرت مشک را به دندان گرفت و این اشعار را خواند
یا نفس لا تَخشی مِن الکفار
و اَبشِری بِرحمَه الجَبار
مَع النَّبی السید المختار
مَع جمله السّادات و الاطهار
قَد قَطعوا بِبَغیِهِم یَساری
فَاَصلهم یا رب حَرَّ النار
که ای نفس ! از کفار نترس مژده بر تو باد رحمت خدای جبار و از بودن با پیامبر برگزیده الهی و جمله سادات و پاکان . دشمنان ستمگرانه دست چپم را هم قطع کردند پروردگار من ، آنها را در آتش سوزان جای ده .
او می کوشید تا به خیمه گاه حضرت امام حسین (ع) برسد ، ناگاه تیری از جانب دشمن به مشک آب خورد تمام آب روی زمین ریخت ، تیر دیگری بر سینه اش نشست ، آنگاه حکیم بن طفیل لعنه الله علیه با عمودی آهن بر فرق شریف حضرت زد ، در این هنگام از اسب به زمین افتاد و گفت :
یا اخی یا حسین علیک منی السلام
ای برادرم ای حسین ، خداحافظ ، ای برادر برادرت را دریاب ، حضرت امام حسین (ع) کمر خمیده و با دیدگان اشکبار نزد عباس آمد و فرمود : اکنون پشتم شکست و چاره ام کم شد .
فَوَقف علیه مُنحَنیا و جَلَس عِندَ
رأس یَبکی
الآن اِنکسر ظهری و قَلَت حیلتی
بازگشت حضرت به خیام
دخترش سکینه پیش آمد و عنان اسب پدر را گرفت و گفت
یا ابتاه هل لک عِلمٌ عَمّی العباس
پدرم ، آیا از عمویم عباس خبر داری ؟ حضرت با چشمی اشکبار فرمود :
یا ابنتاه اِنَّ عَمَّک العباس قُتِلَ و
بَلَغَت روحه الجنان
دخترم عمویت عباس کشته شد و روحش به بهشت رفت.
اهل حرم با شنیدن این سخن فریاد زدند :
وا اَخاهُ ، وا عَباساهُ ، واقِلَّهَ
ناصراهُ ، واضیعتاهُ من بعدک
و ای برادر ، وای عباس ، و ای از کمی یار و یاور ، و ای از مصائب جانکاه بعد از تو .
عزاداری و نوحه سرایی ام البنین ( مادر حضرت عباس )
حضرت ام البنین دیت عبیدالله بن ابی الفضل را می گرفت و به بقیع می رفت و این اشعار را می خواند
لا تدعونی ویکَ ام البنین
تَذکُرینی بِلُیُوثِ العَرین
کانت بَنُونُ لی اُدعی بِهم
الیَوم اَصبَحتُ وَ لامِن بنین
اَربَعَه مِثلَ نور الرّبی
قَد واصَلوا المَوت بِقطع الوَتین
یا لَیتَ شعری اکما اَخبَروا
بِاَنَّ عَبّاساً قطیع الیمین
دیگر مرا ام البنین نخوانید ، زیرا مرا به یاد فرزندان دلیرم می اندازید ، پسرانم که بودند مرا اینگونه صدا می زئپدید ، امروز مرا دیگر پسرانی نیست ، چهار فرزندی که به روشنایی ماه بودند و حال با جدا شدن سرهاشان به شهادت رسیدند ایکاش می دانستم همان طوریست که گفته اند ؟ به اینکه دست راست عباسم قطع شده است .
بیانی از حضرت زین العابدین(ع) در بارۀ حضرت ابوالفضل(ع)
رَحِمَ الله العباس ، فَلَقد آثر و
اُبِلی و فَدا اَخاهُ بِنَفسه حَتی قَطَعتُ
یَداهُ
فَابَدلَهُ الله جَناحَینِ یَطیرُ بِهِما
مَعُ المَلائِکه فِی الجَّنه کجَعفر بن
ابیطالب
وَ اِن للعَباس عِندالله عَزَّ و جَلَّ
مَنزَلَه یَغبِطُهُ بها جَمیع الشُّهداء
یَومَ القیامت
خدا رحمت کند عمویم عباس را ، عجب ایثار کرد و حداکثر آزمایش را انجام داد ، او خود را فدای برادرش کرد تا جائی که هر دو دستش قطع شد و خدای متعال به جای آن دستها دو بال به وی عنایت کرد که بوسیلۀ آن دو بال در بهشت با فرشتگان پرواز می کند مثل جعفر بن ابیطالب . و به راستی که عباس در ÷یشگاه خدای عزوجل مقام و منزلتی دارد که تمام شهدا در روز قیامت به آن مقام غبطه می خورند .
مدت عمر حضرت عباس
شایان ذکر است که حضرت عباس هنگام شهادت سی و چهار ساله بود .
* دانستنیهایی در ذکر مصیبت حضرت عباس (ع)
در جلد اول کتاب معالی السبطین صفحۀ
۲۶۳ از کتاب عمده الطالب آمده که حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) به برادر خود عقیل که عالم به انساب غرب بود  فرمود : زنی را برایم خواستگاری کن تا دارای صفاتی ... باشد تا پسری شجاع و دلیر آورد .
ام البنین که اول فاطمه نام داشت انتخاب شد زیرا در عرب شجاعتر از ÷دران او وجود نداشت ، ام البنین زنی عالمه بود زیرا نوشته اند حضرت عباس دریای مواجی از علم بود که از پدر و مادر و برادرانش آموخته بود .
وجه تسمیۀ آن حضرت به عباس
و سَمّاهُ امیرالمؤمنین علیه
السلام لِعِلمِه بِشُجاعَتِه و سَطوَته
وَ صَولَته و عَبوسَطِه فی قِتال
الاَغدار و فی مقابله الخصماء
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام او را عباس نامید برای آنکه می دانست او شجاع و رزم آوری قدرتمند و در ستیز با ÷یمان شکنان و دشمنان ، همچون شیری است .
صفات جسمانی آن حضرت
کان العَباس بن امیر المؤمنین
رَجُلاً جَمیلاً و سیماً یَرکَب الفَرس
وَ رِجُلاه تَخطانِ فی الارض
حضرت عباس با جمال و خوش سیما بود و هیچکس را در شجاعت نمی شود با او مقایسه کرد مگر شجاعت پدر و برادرش را و پدرش او را برای یاری فرزند خود ذخیره کرده بود .
سابقۀ آن حضرت در جنگ صفین
آورده اند که حضرت عباس در جنگ صفین شرکت داشت و با اهل شام همراه پدر خود می جنگید .
معاویه به ابن ثعثاء که قهرمانی بود از قهرمانان عرب ، دستور داد تا با حضرت عباس بجنگد .
او گفت : ای معاویه مرا به جنگ این بچه می فرستی ؟ ، معاویه گفت : چه کنم ؟ گفت : من هفده فرزند دارم ، یکی از آنها را می فرستم تا او را بکشد ، معاویه پذیرف و او ، یکی از جوانان خود را فرستاد اما او به دست حضرت عباس کشته شد ، فرزند دومش را فرستاد او نیز کشته شد باقی فرزندانش را نیز یکی بعد از دیگری فرستاد ، همگی به دست حضرت کشته شدند در این حال ابن ثعثاء خود قدم به میدان کارزار گذاشت و خطاب به حضرت عباس گفت : ای جوان تمام فرزندانم را کشتی ، به خدا قسم پدر و مادرت را به عزایت می نشانم .
این را گفت و به حضرت حمله کرد و حضرت نیز در پاسخ به حملۀ او آن چنان ضربتی به وی زد که او را از پای درآورد .
کسانی که شاهد این نبرد بودند از شجاعت و دلاوری حضرت عباس تعجب کردند در این زمان حضرت علی (ع) خطاب به عباس فرمود :
اِرجَع یا بُنَیَّ فَانی اَخاُف اَن
تُصیبُکَ عُیونِ الاَعداء فَرَجَعَ وَ
تَقَدَّم اِلَیه اَمیرالمؤمنین وَ اَرخی
اللَّثام عَنهُ وَ قَََبِّل ما بَینَ عَینَیه
فَنظُروا اِلیهِ وَ اِذا هو قَمَرُ بَنی
هاشم العَباس اِبن امیرالمؤنین
عَلیه السَّلام
پسرم برگرد ! من می ترسم دشمنان چشمت بزنند ، او برگشت و امیر المؤمنین (ع) پیش رفته و نقاب از چهرۀ او برداشت و بین دو چشمانش را بوسید در این وقت دانستند که او قمر بنی هاشم عباس بن امیرالمؤمنین علیه السلام است .
سخنی از امام صادق (ع)
قَالَ الصّادِق عَلَیه السَّلام : کان
عَمُّنَا العباس نَافِذُ البَصیرَه ، صَلب َ
الایمان جَاهَد مَع ابی عبدالله و
اَبلی بَلاءَ حَسَنا و َمَضی شَهیدأ
امام صادق (ع)فرمود : عموی ما عباس تیزبین بود و ایمان محکمی داشت او همراه امام حسین (ع) جهاد کرد و نیکو امتحان داد و سرانجام شهید شد .
در مقام عبادت
و کان العَباس فِی العِبادَه و کِثرَه
الصَلوه و السُّجُود بِمَرتَبَه عَظیمَه
قَال الصَّدوق فی الثَّوابِ الاَعمال
کان یُبصَرُ بَینَ عَینَیه اَثَرُ السُّجُود
وَ اَیَّ عِبادَه اَزکی وَ اَفضَل مِن
نُصره اِبنِ بِنتِ رسول الله وَ حِمایَت
بَناتِ الزَّهراء و سَقیَ ذَراری
رسول الله
حضرت عباس در عبادت و بسیاری نماز و سجده مقام و مرتبۀ بزرگی داشت ، چنانچه شیخ صدوق علیه الرحمه در کتاب ثواب اعمال آورده که اثر سجده بین دو چشمش دیده می شد و چه عبادتی از یاری پسر دختر رسول خدا و حمایت دختران حضرت زهرا و آب دادن به فرزندان رسول خدا (ص) بالاتر و بهتر است
*حضرت عباس در شب عاشورا
قیلَ اَنَّ اَصحابَ الحُسَین علیه
السَّلام باتُوا لَیلَه العاشِر مِن
المُحَرَّم ما بین قائِم و قاعد و راکع
و ساجد لکن خُصِّصَ العَباس مِن
بَینَهم بِحِفظ بَنات رسول الله وَ اَهل
بَیتِه
گفته شده که یاران امام حسین در شب عاشورا در قیام و قعود و رکوع و سجود بودند لیکن حضرت عباس (ع) از میان آنها به نگهبانی از دختران رسول خدا (ص) و اهل بیتش پرداخت .
کانَ راکِباً جَواده مُتَقَلِّداً سَیفَه
آخِذا رُمحَه یَطوف حَول الخِیم
لانه آخر لیله اَرادَ اَن یُوفِیَ ما کان
عَلَیه و یَرفَع الوَحشَه عَن قُلوب
الهاشِمیات حَتی یَجِدنَ طَیِّبَ
الکَری وَ قَد اَحاطَت بِهِن الاَعداء و
کانت عُیون الفاطمیات بِه قَریره و
عُیونِ الاَعداءِ مِنهُ باکِیَه ساهِرَه ،
لِانَّهم خَائِفون مَرعُوبُون مِن اَبی
الفَضل (ع)
وَ ما تَنام اَعیُنَهُم خَوفا مِن بَأسِه و
سَطوَته وَ نَکال وَقعَتِه
وَانقَلَبِ الاَمرِ لَیلَه الحادیَ عَشر
قُرَّت عُیون العَسگَر وَ بَکَت و
سَهَرَت عیون الفاطمیات
در حالیکه سوار بر اسب و شمشیر آویخته و نیزه بر دست دور خیمه ها گشت می زد زیرا آن شب آخرین شبی بود کخ می خواست انجام وظیفه کرده و درون دختران هاشمی را از ترس تهی کند تا خوابی راحت داشته باشند اگر چه دشمنان آنها را احاطه کرده بودند و از این رو دیدگان دختران حضرت فاطمه به او روشن بود و چشمهای دشمنان از ترس او بیدار و نگران .
ولی شب یازدهم محرم امر دگرگون شد ، چشمهای سپاهیان دشمن آرام گرفت و دیدگان فرزندان حضرت فاطمه (ع) بیدار و گریان شد .
ادب و احترام جناب عباس نسبت به حضرت امام حسین (ع)
حضرت ابی الفضل العباس علیه السلام در مقام ادب و احترام نسبت به مقام شامخ امام حسین علیه السلام آنچنان بود که هیچگاه نزد امام حسین (ع) مگر با اجازۀ آن حضرت نمی نشست . و پیوسته فرمان حضرتش را می برد و از او پیروی می کرد و برای او همانطور بود که پدرش برای رسول خدا صلی الله علیه و اله
وَ من تَأدَبه لَم یُخاطِب الحسین الا
و یقول : یا سیدی یا ابا عبدالله
یابن رسول الله
و از ادب اوست این که هیچگاه با امام حسین (ع) سخنی نگفت مگر اینکه او را ، آقای من ، ابا عبدالله و یا فرزند رسول خدا (ص) می خواند .
وابستگی حضرت عباس (ع) به جناب امام حسین (ع) 
نوشته اند وقتی برای آوردن آب وارد فرات شد
فَلّما اَراد اَن یَشرِب غُرفَهِ مَن الماء
ذَکَرَ عَطَش الحسین علیه السلام و
اهل بیته فَرَمَی الماء
خواست قدری آب بیاشامد که تشنگی حضرت امام حسین (ع) و اهل ائ به یادش آمد لذا آب را ریخت و با خود گفت :
به خدا قسم هرگز آب نمی نوشم زیرا برادرم حضرت امام حسین و خانواده و فرزندانش تشنه اند
روایتی از حضرت زین العابدین (ع)
روایت شده از امام زین العابدین (ع) که روزی به عبیدالله بن عباس نظر افکند و فرمود :
ما مِن یَوم اَشَدِّ علی رسول الله مِن
یومٍ اُحد قُتل فیه عَمُّهُ حمزه بن
عبدالمطلب اسدالله و اسد رسوله
و بعده یوم مُوته قُتل فیه ابن عِمُه
جعفر بن ابیطالب
وَ لا یَوم کَیوم الحسین ازدَلَفَ الیه
ثلاثون اَلف رَجُل یَزعَمُونَ اَنَّهُم
مِن هذه الاُمَّه کُلُّ یَتقرب الی الله
بِدَمُه وَ هو یُذَکِّر هم بالله ، فَلا
یَتَّعِظُونَ حَتّی قَتَلُوه بَغیَاً وَ عدوانا
هیچ روزی از روز احد بر رسول خدا شدید تر نبود که عمویش حزه شیر خدا و شیر رسول خدا در آن به شهادت رسید .و بعد از آن روز موته بود که فرزند عمویش جعفر بن ابیطالب در آن شهید شد .
و هیچ روز مثل روز امام حسین (ع) نیست که سی هزار نفر که به گمان خود از امت ÷یامبر اسلام بودند همگی برای تقرب به خدا سعی در کشتن او داشتند در حالیکه وی آنها را به خدا یاد آوری می کرد اما آنها پندی نگرفته و او را ستمگرانه شهید کردند .
-------------------------
منبع : بنیاد دعبل