عاشورا در آیینه ی اعداد و ارقام

آمار نهضت عاشورا
ـ مدت قیام امام سحین از روز امتناع از بیعت با یزید، تا روز عشاورا ۱۷۵ روز طول کشید ۱۲ روز در مدینه، ۴ ماه و ۱۰ روز درمه، ۲۳ روز بینراه مکه تا کربلا و ۸ روز در کربلا (۲ تا ۱۰ محرم)
ـ فاصله منزل ها با هم سه فرسخ و گاهى پنج فرسخ بود
ـ منزل هاى میان کوفه تا شام ۱۴ منزل بودکه اهل بیت را در حال اسارت از آنها عبور دادند
ـ نامه هایى که از کوفه به امام حسین در مکه رسدى و او را دعوت به آمدن کرده بود ۱۲۰۰۰ نامه بود
ـ بیعت کنندگان با مسلم بن عقیل در کوفه ۱۸۰۰۰ نفر، یا ۲۵۰۰۰ نفر و یا ۴۰۰۰۰ نفر گفته شده است
ـ شهداى کربلا از اولاد ابى طالب که نامشان در زیارت ناحیه آمده است ۱۷ نفر، شهاى کربلا از اولاد ابى طالب که نامشان در زیارت ناحیه نیامده ۱۳ نفر. سه نفر هم کودک از بنى هاشم شهید شدند، جمعا ۳۳ نفر. این افراد به این صورت اند: امام حسین ۱ نفر، اولاد امام حسین ۳ نفر، اولاد على علیه السلام ۹ نفر، اولاد عقیل ۱۲ نفر، اولاد جعفر ۴ نفر، ـ غیر از امام حسین علیه السلام و بنى هاشم، شهیدایى که نامشان در زیارت ناحیه مقدسه و برخى منابع دیگر امده است ۸۲ نفرند. غیر از آنان، نام ۲۹ نفر دیگر در منابع متأخرتر آمده است.
ـ جمع شهداى کوفه از یاران امام ۱۳۸ نفر. تعداد ۱۴ نفر از این تعداد غلام بوده اند.
ـشهدایى که سرهایشان بین قبایل تقسیم شد و از کربلا به وفه بردند ۷۸ نفر بودند. تقسیم سرها به این صورت بود قیس بن اشعث، رئیس بنى کنده ۱۳ سر، شمر رئیس هوازن ۱۲ سر، قبیله بنى تمیم ۱۷ سر، قبیله بنى اسد ۱۶ سر، قبیله مذحج ۶ سر، افراد متفرقه از قبایل دیگر ۱۳ سر.
ـ سیدالشهداء هنگام شهادت ۵۷ سال داشت.
ـ پس از شهادت حسین علیه السلام ۳۳ زخمى نیزه و ۳۴ ضربه شمشیر، غیر از زخم هاى تیر بر بدن آن حضرت بود.
ـ شرکت کنندگان در اسب تاختن بر بدن امام حسین علیه السلام ۱۰ نفر بودند.
ـ تعداد سپاه کوفه ۳۳ هزار نفر بودند که به جنگ امام حسین علیه السلام آمدند. آنچه در نوبت اول آمد تعداد ۲۲ هزار نفر بودند به این صورت: عمر سعد با ۶۰۰۰، سنان با ۴۰۰۰، عروه بن قیس با ۴۰۰۰، شمر با ۴۰۰۰، شبث بن ربعى با ۴۰۰۰، آنچه بعدا اضافه شدند: یزید بن رکاب کلبى با ۲۰۰۰، حصین بن نمیر با ۴۰۰۰ مازنى با ۳۰۰۰، نصر مازنى با ۲۰۰۰ نفر،
ـ سیدالشهدا، روز عاشورا براى ۱۰ نفر مرثیه خواند و در شهادتشان سخنانى فرمود و آنان را دعا، یا دشمنان آنان را نفرین کرد. اینان عبارتند از: على اکبر، عباس، قاسم، عبدالله بن حسن، عبدالله طفل شیرخوار، مسلم بن عوسجه، حبیب بن مظاهر، حر بن یزید ریاحى، زهیر بن قین و جون و در شهادت دو نفر بر آنان درودو رحمت فرستاد. مسلم وهانى.
ـ امام حسین علیه السلام بر بالین ۷ نفر از شهدا پیاده رفت: مسلم بن عوسجه، حر، واصح رومى، چون، عباس، على اکبر، قاسم.
ـ سر سه شهید را روز عاشورا به جانب امام حسین علیه السلام انداختند: عبدالله بن عمیر کلبى، عمرو بن جناده، عاس بن ابى شبیب شاکرى.
ـ سه نفر را روز عاشورا قطعه قطعه کردند: على اکبر، عباس، عبدالرحمن بن عمیر
ـ مادر ۹ نفر از شهداى کربلا در روز عاشورا حضور داشتند و شاهد شهادت بودند، عبدالله بن حسین که مادرش رباب بود، عون بن عبدالله جعفر، مادرش زینب، قاسم بن حسن مادرش رمله، عبدالله بن حسن مادرش بنت شلیل جیلیه، عبدالله بن مسلم مادرش رقیه دختر على علیه السلام ، محمد بن ابى سعید بن عقیل، عمرو بن جناده، عبدالله بن وهب کلبى مادرش ام وهب، على اکبر
ـ ۵ کودک نابالغ در کربلا شهید شدند: عبدالله رضیع شیرخوار امام حسین علیه السلام ، عبدالله بن حسن، محمد بن ابى سعید بن عقیل، قاسم بن الحسن، عمرو بن جناده انصارى.
ـ ۵ نفر از شهداى کربلا، از اصحاب رسول خدا بودند: انس بن حرث کاهلى، حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، هانى بن عروه، عبدالله بن بقطر عمیرى.
ـ در رکاب سیدالشهداء، تعداد ۱۵ غلام شهید شدند. نصر و سعد (از غلامان على علیه السلام )، منحج (غلام امام مجتبى علیه السلام )، اسلم و قارب (غلامان امام حسین علیه السلام )، حرث غلام حمزه، جون غلام ابوذر، رافع غلام مسلم ازدى، سعد غلام عمر صیداوى، سالم غلام بنى المدیته، سالم غلام عبدى، شوذب غلام شاکر، شیب غلام حرث جابرى، واضح غلام حرث سلمانى، این ۱۴ نفر در کربلا شهید شدند. سلمان غلام امام حسین علیه السلام ، که آن حضرت او را به بصره فرستاد و آنجا شهید شد.
ـ ۲ نفر از یاران امام حسین علیه السلام روز عاشورا اسیر و شهید شدند: سوار بن منعم و موقع بن ثمامه صیداوى
ـ ۴ نفر از یاران امام در کربلا پس از شهادت آن حضرت به شهادت رسیدند: سعد بن حرث و برادرش ابوالخنوف، سوید بن ابى مطاع (که مجروح بود) و محمد بن ابى سعید بن عقیل
ـ ۷ نفر در حضور پدرشان شهید شدند: على اکبر، عبدالله بن حسین، عمرو بن جناده، عبدالله بن یزید، عبیدالله بن یزید، مجمع بن غائذ، عبن الرحمن بن مسعود.
ـ ۵ نفر از زنان از خیام حسینى به طرف دشمن بیرون آمده و حمله یا اعتراض کردند: کنیز مسلم بن عوسجه ام وهب زن عبدالله کلبى، مادر عبدالله کلبى، زینب کبرا ، مادرعمرو بن جناده.
ـ زنى که در کربلا شهید شد مادر وهب (همسر عبدالله بن عمیر کلبى) بود
ـ زنانى که در کربلا بودند: زینب، ام کلثوم، فاطمه، صفیه، رقیه، ام هانى (این ۶ نفر از اولاد امیرالمؤمنین بودند) فاطمه و سکینه (دختران سیدالشهدا) رباب، عاتکه، مدر محسن بن حسن، دختر مسلم بن عقیل، فضه نوبیه، کنیز خاص حسین، مادر وهب بن عبدالله.
ـ آخرین شهیدآل هاشم على اصغر علیه السلام بود.
ـ شهیدى که با سنگباران دشمن به شهادت رسید «عابس بن شبیب» بود.
ـ شهیدى که به دست کوفیان اسیر شد و سپس به شهادت رسید، نافع بن هلال بود.
ـ چند نفر در کربلا از جمع همرزمان سپاه خود گریختند.
ـ حر بن یزید ریاحى، ۲. ضحاک بن عبدالله مشرقى، ۳. هرثمه بن ابى مسلم
ـ تعداید از شهداى کربلا که پیش از شهادت، داغ مرگ برادر نیز دیدند.
ـ امام حسین علیه السلام که پیش از شهادت داغ شهادت برادرانش از جمله عباس بن على علیه السلام را با دل و جان پذیرفت.
ـ حضرت عباس بن على و برادرانش عبدالله، جعفر و عثمان.
ـ قاسم و عبدالله بن حسن
ـ عون و محمد فرزندان عبدالله بن جعفر بن ابى طالب
ـ عبدالله و محمد بن مسلم بن عقیل
ـ سیف بن حارث سریع و مالک بن عبد بن سریع که پسر عمو و برادر مادرى بودند.
افرادى که جزء یاران مسلم بودند و به امام پیوستند.
۱. مسلم بن عوسجه، ۲. حبیب بن مظاهر، ۳. عابس بن ابى شبیب، ۴. جابر یا(جناده) بن حارث سلمانى.
۲ شهید کربلا مظلوم خوانده شده اند.
۱. حضرت عباس بن على، حضرت على بن الحسین، على اکبر علیه السلام
تعداد افرادى که به دست امام حسین کشته شدند بین ۱۹۵۰ ـ ۱۸۰۰ نفر نقل شده است.
تعداد تخمینى زخم هایى که بر بدن حضرت امام حسین وارد شده است بین ۳۰۰ تا ۱۳۰۰ عدد نقل مى باشد ظاهر این است که درهنگام مبارزه، تا ۷۰ زخم بر بدن حضرت وارد شده است و از آن هنگام که آن حضرت از اسب به روى زمین افتاد تا واپسین لحظات حیات، لشکر کوفه تا ۱۹۰۰ زخم بر بدن مجروح و خسته آن حضرت وارد ساخته باشند.
امام حسین علیه السلام به دو تن از اصحاب خود فرمود: «جانم فدایتان!»
حضرت قاسم بن الحسن؛ آن هنگام که به عمویش گفت: «مرگ از عسل نزد من شیرین تر است» حضرت امام حسین علیه السلام به او فرمود: «عمو به فدایت! تو از آنان هستى که پس از گرفتار شدن به بلایى سخت، کشته خواهى شد».
۲. حضرت عباس بن على، برادر بزرگوارش
عصر تاسوعا، آن هنگام که دشمن به خیمه هاى آل رسول، قصد هجوم کرد، امام به برادر خود فرمود: «بنفسى انت یا اخى!...» جانم به قربانت برادر جان! سوار شو و از آنان سبب حمله و هجومشان بر خیمه ها را سوال کن.
کسانى که بعد از امام حسین علیه السلام شهید شدند.
۱. سوید بن ابى مطاع که بیهوش شده بود، چون به هوش آمد و خبر شهادت امام علیه السلام و فریاد کودکان آن حضرت را شنید، مقاتله کرد تا شهید شد.
۲ و ۳. سعد بن الحثر و برادر او و ابوالحتوف که در سپاه دشمن بودند، چون امام علیه السلام شهیدشد و فریاد اطفانل آن حضرت را شنیدند توبه کردند و روى به سپاه کوفه کردند و شمشیر زدند تا به شهادت رسیدند.
۴. محمد بن ابى سعید بن عقیل که چون امام حسین علیه السلام بر روى زمین افتاد و فریاد عیال و کودکان بلند شد او هراسان به در خیمه آمد، او را لقیط یا هانى به شهادت رساند.
مواردى که امام حسین علیه السلام دست به سمت آسمان بالا بردند و...
۱. صبح عاشورا، امام علیه السلام قرآن را در مقابل خویش نهاده، دو دست به سوى اسمان بلند کرده و دعا خواندند.
۲. پس از شهادت گروهى از یاران
۳. هنگام شهادت عبدالله بن الحسن، دست ها را به طرف آسمان بلند کرد و دشمنان را نفرین کرد.
۴. هنگام عزیمت فرزند گرامى اش على اکبر علیه السلام به میدان
۵. در واپسین لحظات حیات
۶. آن زمان که تیر سه شعبه زهرآلود به سینه مبارکش نشست.
امام، صورت به صورت سه شهید گذاشت.
۱. اسلم بن عمرو ـ غلام اهود
۲. واضح ـ غلام حرث سلمانى
۳. فرزند گرامى اش حضرت على اکبر علیه السلام
در چند مورد، امام حسین علیه السلام خون به آسمان پاشید
۱. وقتى گلوى طفل شیرخوارش حضرت على اصغر علیه السلام دریده شد امام، خون آن مظلوم را با کف دست گرفت و چون پر شد به آمان افشاند و فرمود: «بار خدایا! چنانچه اینک پیروزى ما مقدمه نیست، آن را توشه بهترین ما بساز!
۲. در هنگام نبرد، سنگى به پیشانى امام اصابت نمود. امام، دامن خود را گرفت تا خون از پیشانى مبارکش پاک کند؛ که تیر سه شعبه و زهرآگینى آمد و در وسط سینه امام نشست. امام تیر را از قفا درآورد و دست بر زخم نهاد و چون دست از خون پر شد، آ خون را به آسمان افشاندو قطره اى از آن برنگشت.
۳. در نزدیکى فرات، حصین بن نمیر تیرى بردهان امام زد. امام با دست خود، خون را گرفته به آسمان افشاند.
۴. مسلم به ریاح، غلام امیرمؤمنان مى گوید: در روز عاشورا با امام بودم؛ تیرى آمد و به صورت آن حضرت نشست و فرمود: مسلم! دستانت را نزدیک خون بگیر! من چنان کردم تا پر شد. فرمود: «آن را در ستانم بریز!» پس آن را به آسمان افشاند و فرمود: «خدایا! انتقام خون فرزند حضرت پیامبرت را بگیر!» و هیچ قطره اى از آن به زمین بازنگشت!


عاشورا چگونه شکل گرفت ؟

همواره با ورق زدن صفحات تاریخ، نقاط تاریک و مبهم روشن شده و مسائل بسیاری برای انسان حل می‌گردد برای بررسی چگونگی شکل‌گیری واقعه‌ى عاشورا نیز، سیر در تاریخ اسلام ولو به طور اجمال، ضروری است.
باید دانست که از همان آغاز علنی شدن دعوت به اسلام از سوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بلکه از اولین روزی که خویشاوندان حضرت به پذیرش اسلام دعوت شدند؛ امر سرپرستی و ولایت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام از طرف آنحضرت اعلام گردید سینه‌ها و دلهای سرشار از ظلمت و تاریکی قریش که پرده‌های جهل و نفاق و نادانی و بغض و عداوت را بر تاریک خانه‌ی اندیشه و بصیرت خود افکنده،‌از کینه و عناد و حسد نسبت به علی علیه‌السلام مملو گردید
با سفارشهای مکرر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مورد اهمیت ولایت آن بزرگوار پیوسته بر آن عناد و حسد افزوده شد. با تصمیم سران مکّه در مورد به قتل رساندن رساندن حضرتش و فرمان آن حضرت به امیر‌المؤمنین علیه‌السلام مبنی بر خوابیدن در رختخواب آنجناب، زمینه‌ی بیشتری جهت تشدید دشمنی با اهل بیت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فراهم شد .
در دومین سال هجرت، جنگ مهم و حساس بدر،‌میان مسلمین و کنار اتفاق افتاد و با وجود کمی تعداد مسلمانان ،‌مشرکین ضربه‌ی سختی از مسلمانان خورده و شکست خوردند. ۷۰ نفر از آنها کشته شدند که ۳۶ نفر آنها به دست حضرت علی علیه‌السلام کشته شدند که افراد سرشناس مشرکین قریش از آن جمله بودند .
در سال سوم نیز در جنگ احد علمدار مشرکین طلحه بن ابی طلحه و برادرش مصعب به دست توانای آنحضرت به هلاکت رسیدند جنگ خندق و هلاکت نامی‌ترین سواران عرب،عمروبن عبدود و نوفل بن عبدالله ، آتش بغض و دشمنی را بیش از پیش در دلهای تاریک قریش شعله ور تر ساخت. رد خواستگاری افراد مختلف جهت ازدواج با بانوی گرامی اسلام دختر رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) فاطمه‌ی زهرا ( سلام الله علیها) و تزویج آن بانو با حضرت علی ( علیه‌السلام)،‌عامل دیگری بود که شعله‌های خشم و کینه وحسد را در سینه‌های قریش بیش از پیش برافروخت.
محبوبیت حضرت علی (علیه‌السلام) در نزد رسول خدا و فضائل بی حساب او:‌از سبقت در اسلام،‌فتح خیبر، جریان مباهله حدیث منزلت،‌سرّ همه ابواب مسجد النبی جز باب آنحضرت و … و نزول آیات بی شماری مانند آیه‌ی « اِنَّما ولیُّکُمُ الله …»
آیه‌ی تبلیغ ،‌ آیه تطهیر ، آیه مودّت ،‌سوره‌ی هل اتی، سوره‌ی عادیات و هزاران فضیلت و منقبت دیگر عواملی برای تشدید این آتش خشم و عداوت شد و همواره دنبال فرصتی بودند تا آنچه دردل خود انباشته کرده‌اند را بیرون بریزند.
وجود این کینه‌ها از یک طرف و کمبود یاران توانمند و مخلص و به شهادت رسیدن عده‌ای از آنان در جنگهای مختلف از سوی دیگر، پایه‌ی ظلم و ستم بر خاندان رسالت را بعد از وداع پیامبر از این دنیا پی ریزی کرد. براستی اگر این زمینه‌ها و این کینه‌ها و عداوت‌ها نبود چگونه گروهی اندک جسارت مقابله با مردی را می‌یافتند که می‌فرمود: اگر تمام عرب مقابل علی بایستند علی به آنها پشت نخواهد کرد.
۲۵ سال حضرتش ، همچون کسی که خاشاک در چشم و استخوانی در گلویش را گرفته، صبر کرد و مسأله به اینجا ختم نشد در طول پنج سال خلافت ظاهری آن حضرت ۳ جنگ خانمانسوز به راه انداختند.
از طرف دیگر تبلیغات زهر آگین معاویه در زمان حکومت ظاهری آنحضرت و بعد از آن، آنچنان در میان مردم اثر گذارده بود که جز بنی امیه کسی را از اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نمی‌شناختند و آنچنان روح تنفّر و بیرازی از اهل بیت آنحضرت را در آنها ایجاد کرده بودند که حتی بعد از شهادت امیر‌المؤمنین،‌مرقد شریف آن بزرگوار بیش از یکصد سال از دسترس و دید عموم مردم پنهان ماند.
امام مجتبی علیه السلام نور چشم رسول خدا از این ستم و جور و عدوان در امان نماند. جمعی از منافقان که در میان اصحاب آن حضرت بودند و مردم ضعیف‌الایمان با حیله‌های معاویه، از آن حضرت منحرف شدند آنگونه که حضرت برای محافظت از شرّ ایشان حتی در نماز، زرهی زیر لباس خود می‌پوشید و وقتی مکر و تمایل اصحاب خود را به معاویه می‌دید مکرر می‌فرمود:‌« من بارها به شما گفتم که عهد شما را وفائی نیست و همه‌ى شما بنده‌ى دنیائید.» بی وفائی اصحاب آنحضرت به مرتبه‌ای رسید که اکثر رؤسای لشکرش به معاویه نوشتند که ما مطیع تو هستیم و اگر متوجه عراق شوی امام حسن را تسلیم تو می‌نمائیم. کار را بقدری بر شیعیان تنگ کرده بودند که اگر یک شیعه می‌خواست با رفیق خود سخنی بگوید او را به سرای خویش می‌برد و در اتاق را بر روی خادم خود می‌بست و بعد از قسم‌های غلیظ که راز او را فاش نکند،‌حدیثی را نقل می‌کرد،‌آنقدر احادیث دروغین جعل کردند و امیرالمؤمنین و اهل بیت او را هدف بهتان و تهمت قرار دادند و مردم را به تعلیم آن تشویق نمودند که حق به لباس باطل و باطل به لباس حق در آمد به گونه‌ای که بعد از شهادت حضرت مجتبی این فتنه شدیدتر شد و شیعیان علی (علیه‌السلام) در هیچ نقطه‌ای از روی زمین ایمن نبودند و بر جان و مال خود می‌ترسیدند و در اطراف زمین پراکنده بودند و اگر کسی را یهودی و نصرانی می‌گفتند بهتر از آن بود که او را شیعه‌ى علی گویند .
این مختصر و فشرده‌ى اوضاع و شرائطی بود که پس از شهادت امام مجتبی برادر بزرگوارشان حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام با آن مواجه بود. حضرت صادق علیه‌السلام از جد بزرگوارشان امام سجاد علیه‌السلام نقل می‌فرمایند: چون معاویه مُرد و یزید متصدّی کار شد, پسر عمویش ولید بن عقبه را حاکم مدینه ساخت ولید به مدینه آمد. وی حسین علی علیه‌السلام را خواست و گفت: یزید دستور داده با وی بیعت کنی. حضرت فرمودند: ای پسر عقبه تو میدانی که ما اهل بیت کرامت و معدن رسالتیم. از جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود:‌خلافت بر فرزندان ابی سفیان حرام است چگونه با خاندانی بیعت کنم که رسول خدا درباره‌ى آن‌ها چنین فرموده است؟ چون ولید این را شنید برای یزید نوشت که حسین بن علی برای تو حق خلافت و بیعت معتقد نیست درباره‌ى‌ او هر تصمیم که خواهی بگیر. یزید در جواب نوشت: هرگاه نامه‌ام به تو رسید جواب آن را فوری بنویس و در نامه، کسانی که مطیع من هستند و کسانی که مخالف هستند را بیان کن و باید سر حسین بن علی به پیوست جواب نامه باشد .
ملاحظه کنید جرأت و جسارت به کجا رسیده چقدر یزید خیالش راحت است که اگر سر حسین را بخواهد به همین راحتی سر او به پیوست نامه برایش ارسال می‌گردد.
تدبر در اوضاع آنزمان، حاکی از اختناق شدید بر علیه اهل بیت رسول خدا و پیروان او می‌باشد این شرائط از کجا ایجاد شد. از کجا امت مسلمان، همانها که به وقت دیدن معجزات پیامبر گرامی اسلام صدای تکبیرشان بلند می‌شد در واقعه‌ى کربلا شرکت کرده و به قصد قربت آن جنایات عظیم را بر آل پیغمبر (صلی الله علیه و آله) وارد نمودند. براستی این جرأت از کجا پیدا شده؟ مردمی که بارها و بارها از این خاندان معجزات دیده‌اند و اتصال این خاندان را به عالم غیب لمس کرده بودند حالا چنان بی باک شده‌اند که از هر طرف با شمشیرهای برّان و تیغهای نیزه‌ها به سوی کسی حمله ور می‌شوند که اگر با گردش چشمان خود اشاره‌ای کند زمین وزمان به هم ریخته و تمام موجودات معدوم می‌گردند.
با تدبر در جریاناتی که هنگام رحلت رسول خدا و بعد از آن اتفاق افتاد این سؤال جواب روشنی پیدا می‌کند. آگر آنروز که بر سر بالین پیامبر خدا، خلیفه دوم نسبت هذیان به فرستاده‌ی خدا داد و گفت « ان الرجل لیهجر » یعنی: این مدر هذیان می‌گوید، جماعتی پیدا می‌شدند و جلوی سخنان او که حکایت از کفر او دارد را می‌گرفتند و از مقام نبوت حمایت می‌کردند،‌اگر آنهنگام که بر در خانه‌ى یگانه دختر پیامبر گرامی اسلام فاطمه زهرا سلام الله علیها تجمع کرده بودند ،‌آن کسی که حضرتش درباره‌ى او فرمودند: « هی! فاطمه! بضعه منی وهی قلبی الذی بین جنبیّ » همو که درباره‌اش فرمود: « فمن آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله» ( یعنی فاطمه پاره تن من است و اوست روح من که میان دو کتف من است،‌هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است) اگر آنروز بدون اجازه وارد آن خانه نمی‌شدند و درب خانه را آتش نمی‌زدند و یا جماعتی پیدا می‌شدند که جلوی این جنایت را بگیرند اگر آنزمان که ریسمان به گردن حبل الله المتین و وارث علم اولین و آخرین انداختند و آن حضرت را به طرف مسجد کشیدند تا از او به اجبار بیعت بگیرند ( همان علی که در خیبر با یک دست بلند کرد و حالا مأمور به صبر است) عده‌ای کثیر پیدا می‌شدند و از حجت خدا و جانشین رسول خدا حمایت می‌کردند،‌ اگر آنروز که به تعیین ۳ یا ۴ نفر در سقیفه‌ى بنی ساعده ،‌ برای پیغمبر ‌(صلی الله علیه و آله) خلیفه و جانشین درست کردند کسانی پیدا می‌شدند و یکصدا می‌گفتند پیغمبر جانشین خود را از جانب خدا معرفی کرده و دین خدا نیازی به انتخابات برای تعیین جانشین و وارث علم او ندارد کجا جرأت می‌کردند در کربلا جمع شوند و چنین جنایاتی را مرتکب شوند که حضرت سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: « بخدا سوگند، اگر به جای آن سفارشها که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حق ما فرمود،‌پیشنهاد جنگ بر علیه ما می‌فرمود، بیشتر از آنچه انجام دادند نمی‌توانستند انجام دهند . انا لله و انا الیه راجعون .»
آری اینها فهمیدند که این خاندان ،‌از جانب خدا دستور می‌گیرند و تا مردم خودشان نخواهند این بزرگواران به تنهایی مأمور به از بین بردن عوامل فساد نیستند و در مقابل هر مصیبتی صبر می‌کنند،‌گفتند می‌کنیم آنچه بخواهیم چرا که دیدند مردم درد دین ندارند گروهی را با پول بنده‌ى‌ خود کردند گروهی را با تهدید سرجایشان نشاندند و آنها هم که در مقابل اینان ایستادگی کردند را با همین یاران دنیا طلبشان از سر راه خود برداشتند و به مقصود خود رسیدند.
آری اگر بندگان خدا،‌دست از دنیا طلبی و بی‌غیرتی در دین بر می ‌داشتند و از دین خدا حمایت می‌کردند چطور ممکن بود عده‌ى کمی بر آنها مسلط شوند و امر دین ودنیای آنها را بدست گیرند و به همین نکته حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام در روز عاشورا تصریح می‌فرمایند که « الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم و اذا محصوّا بالبلاء قلّ الدیّانون .» یعنی مردم بنده‌ی دنیا هستند و دین لقلقه‌ی زبانشان است به دور دین می‌گردند تا آنزمان که زندگی‌شان برقرار باشد و ‌آنهنگام که به بلاء‌و گرفتاری آزموده گردند دینداران کم گردند.
ای عزیز آنگاه که در سقیفه جمع شدند و به راحتی کار خود را به انجام رساندند همان هنگام سر عزیز خدا را از بدن جدا ساختند و پایه‌ى هر ظلمی را بر آل بیت پیغمبر بناء نهادند و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون اللّهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک الهم اجعلنا من الطالبین بثاره مع مولانا صاحب العصر و الزمان بجاه محمد و آله


عاشورا چگونه شکل گرفت ؟

همواره با ورق زدن صفحات تاریخ، نقاط تاریک و مبهم روشن شده و مسائل بسیاری برای انسان حل می‌گردد برای بررسی چگونگی شکل‌گیری واقعه‌ى عاشورا نیز، سیر در تاریخ اسلام ولو به طور اجمال، ضروری است.
باید دانست که از همان آغاز علنی شدن دعوت به اسلام از سوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بلکه از اولین روزی که خویشاوندان حضرت به پذیرش اسلام دعوت شدند؛ امر سرپرستی و ولایت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام از طرف آنحضرت اعلام گردید سینه‌ها و دلهای سرشار از ظلمت و تاریکی قریش که پرده‌های جهل و نفاق و نادانی و بغض و عداوت را بر تاریک خانه‌ی اندیشه و بصیرت خود افکنده،‌از کینه و عناد و حسد نسبت به علی علیه‌السلام مملو گردید
با سفارشهای مکرر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مورد اهمیت ولایت آن بزرگوار پیوسته بر آن عناد و حسد افزوده شد. با تصمیم سران مکّه در مورد به قتل رساندن رساندن حضرتش و فرمان آن حضرت به امیر‌المؤمنین علیه‌السلام مبنی بر خوابیدن در رختخواب آنجناب، زمینه‌ی بیشتری جهت تشدید دشمنی با اهل بیت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فراهم شد .
در دومین سال هجرت، جنگ مهم و حساس بدر،‌میان مسلمین و کنار اتفاق افتاد و با وجود کمی تعداد مسلمانان ،‌مشرکین ضربه‌ی سختی از مسلمانان خورده و شکست خوردند. ۷۰ نفر از آنها کشته شدند که ۳۶ نفر آنها به دست حضرت علی علیه‌السلام کشته شدند که افراد سرشناس مشرکین قریش از آن جمله بودند .
در سال سوم نیز در جنگ احد علمدار مشرکین طلحه بن ابی طلحه و برادرش مصعب به دست توانای آنحضرت به هلاکت رسیدند جنگ خندق و هلاکت نامی‌ترین سواران عرب،عمروبن عبدود و نوفل بن عبدالله ، آتش بغض و دشمنی را بیش از پیش در دلهای تاریک قریش شعله ور تر ساخت. رد خواستگاری افراد مختلف جهت ازدواج با بانوی گرامی اسلام دختر رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) فاطمه‌ی زهرا ( سلام الله علیها) و تزویج آن بانو با حضرت علی ( علیه‌السلام)،‌عامل دیگری بود که شعله‌های خشم و کینه وحسد را در سینه‌های قریش بیش از پیش برافروخت.
محبوبیت حضرت علی (علیه‌السلام) در نزد رسول خدا و فضائل بی حساب او:‌از سبقت در اسلام،‌فتح خیبر، جریان مباهله حدیث منزلت،‌سرّ همه ابواب مسجد النبی جز باب آنحضرت و … و نزول آیات بی شماری مانند آیه‌ی « اِنَّما ولیُّکُمُ الله …»
آیه‌ی تبلیغ ،‌ آیه تطهیر ، آیه مودّت ،‌سوره‌ی هل اتی، سوره‌ی عادیات و هزاران فضیلت و منقبت دیگر عواملی برای تشدید این آتش خشم و عداوت شد و همواره دنبال فرصتی بودند تا آنچه دردل خود انباشته کرده‌اند را بیرون بریزند.
وجود این کینه‌ها از یک طرف و کمبود یاران توانمند و مخلص و به شهادت رسیدن عده‌ای از آنان در جنگهای مختلف از سوی دیگر، پایه‌ی ظلم و ستم بر خاندان رسالت را بعد از وداع پیامبر از این دنیا پی ریزی کرد. براستی اگر این زمینه‌ها و این کینه‌ها و عداوت‌ها نبود چگونه گروهی اندک جسارت مقابله با مردی را می‌یافتند که می‌فرمود: اگر تمام عرب مقابل علی بایستند علی به آنها پشت نخواهد کرد.
۲۵ سال حضرتش ، همچون کسی که خاشاک در چشم و استخوانی در گلویش را گرفته، صبر کرد و مسأله به اینجا ختم نشد در طول پنج سال خلافت ظاهری آن حضرت ۳ جنگ خانمانسوز به راه انداختند.
از طرف دیگر تبلیغات زهر آگین معاویه در زمان حکومت ظاهری آنحضرت و بعد از آن، آنچنان در میان مردم اثر گذارده بود که جز بنی امیه کسی را از اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نمی‌شناختند و آنچنان روح تنفّر و بیرازی از اهل بیت آنحضرت را در آنها ایجاد کرده بودند که حتی بعد از شهادت امیر‌المؤمنین،‌مرقد شریف آن بزرگوار بیش از یکصد سال از دسترس و دید عموم مردم پنهان ماند.
امام مجتبی علیه السلام نور چشم رسول خدا از این ستم و جور و عدوان در امان نماند. جمعی از منافقان که در میان اصحاب آن حضرت بودند و مردم ضعیف‌الایمان با حیله‌های معاویه، از آن حضرت منحرف شدند آنگونه که حضرت برای محافظت از شرّ ایشان حتی در نماز، زرهی زیر لباس خود می‌پوشید و وقتی مکر و تمایل اصحاب خود را به معاویه می‌دید مکرر می‌فرمود:‌« من بارها به شما گفتم که عهد شما را وفائی نیست و همه‌ى شما بنده‌ى دنیائید.» بی وفائی اصحاب آنحضرت به مرتبه‌ای رسید که اکثر رؤسای لشکرش به معاویه نوشتند که ما مطیع تو هستیم و اگر متوجه عراق شوی امام حسن را تسلیم تو می‌نمائیم. کار را بقدری بر شیعیان تنگ کرده بودند که اگر یک شیعه می‌خواست با رفیق خود سخنی بگوید او را به سرای خویش می‌برد و در اتاق را بر روی خادم خود می‌بست و بعد از قسم‌های غلیظ که راز او را فاش نکند،‌حدیثی را نقل می‌کرد،‌آنقدر احادیث دروغین جعل کردند و امیرالمؤمنین و اهل بیت او را هدف بهتان و تهمت قرار دادند و مردم را به تعلیم آن تشویق نمودند که حق به لباس باطل و باطل به لباس حق در آمد به گونه‌ای که بعد از شهادت حضرت مجتبی این فتنه شدیدتر شد و شیعیان علی (علیه‌السلام) در هیچ نقطه‌ای از روی زمین ایمن نبودند و بر جان و مال خود می‌ترسیدند و در اطراف زمین پراکنده بودند و اگر کسی را یهودی و نصرانی می‌گفتند بهتر از آن بود که او را شیعه‌ى علی گویند .
این مختصر و فشرده‌ى اوضاع و شرائطی بود که پس از شهادت امام مجتبی برادر بزرگوارشان حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام با آن مواجه بود. حضرت صادق علیه‌السلام از جد بزرگوارشان امام سجاد علیه‌السلام نقل می‌فرمایند: چون معاویه مُرد و یزید متصدّی کار شد, پسر عمویش ولید بن عقبه را حاکم مدینه ساخت ولید به مدینه آمد. وی حسین علی علیه‌السلام را خواست و گفت: یزید دستور داده با وی بیعت کنی. حضرت فرمودند: ای پسر عقبه تو میدانی که ما اهل بیت کرامت و معدن رسالتیم. از جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود:‌خلافت بر فرزندان ابی سفیان حرام است چگونه با خاندانی بیعت کنم که رسول خدا درباره‌ى آن‌ها چنین فرموده است؟ چون ولید این را شنید برای یزید نوشت که حسین بن علی برای تو حق خلافت و بیعت معتقد نیست درباره‌ى‌ او هر تصمیم که خواهی بگیر. یزید در جواب نوشت: هرگاه نامه‌ام به تو رسید جواب آن را فوری بنویس و در نامه، کسانی که مطیع من هستند و کسانی که مخالف هستند را بیان کن و باید سر حسین بن علی به پیوست جواب نامه باشد .
ملاحظه کنید جرأت و جسارت به کجا رسیده چقدر یزید خیالش راحت است که اگر سر حسین را بخواهد به همین راحتی سر او به پیوست نامه برایش ارسال می‌گردد.
تدبر در اوضاع آنزمان، حاکی از اختناق شدید بر علیه اهل بیت رسول خدا و پیروان او می‌باشد این شرائط از کجا ایجاد شد. از کجا امت مسلمان، همانها که به وقت دیدن معجزات پیامبر گرامی اسلام صدای تکبیرشان بلند می‌شد در واقعه‌ى کربلا شرکت کرده و به قصد قربت آن جنایات عظیم را بر آل پیغمبر (صلی الله علیه و آله) وارد نمودند. براستی این جرأت از کجا پیدا شده؟ مردمی که بارها و بارها از این خاندان معجزات دیده‌اند و اتصال این خاندان را به عالم غیب لمس کرده بودند حالا چنان بی باک شده‌اند که از هر طرف با شمشیرهای برّان و تیغهای نیزه‌ها به سوی کسی حمله ور می‌شوند که اگر با گردش چشمان خود اشاره‌ای کند زمین وزمان به هم ریخته و تمام موجودات معدوم می‌گردند.
با تدبر در جریاناتی که هنگام رحلت رسول خدا و بعد از آن اتفاق افتاد این سؤال جواب روشنی پیدا می‌کند. آگر آنروز که بر سر بالین پیامبر خدا، خلیفه دوم نسبت هذیان به فرستاده‌ی خدا داد و گفت « ان الرجل لیهجر » یعنی: این مدر هذیان می‌گوید، جماعتی پیدا می‌شدند و جلوی سخنان او که حکایت از کفر او دارد را می‌گرفتند و از مقام نبوت حمایت می‌کردند،‌اگر آنهنگام که بر در خانه‌ى یگانه دختر پیامبر گرامی اسلام فاطمه زهرا سلام الله علیها تجمع کرده بودند ،‌آن کسی که حضرتش درباره‌ى او فرمودند: « هی! فاطمه! بضعه منی وهی قلبی الذی بین جنبیّ » همو که درباره‌اش فرمود: « فمن آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله» ( یعنی فاطمه پاره تن من است و اوست روح من که میان دو کتف من است،‌هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است) اگر آنروز بدون اجازه وارد آن خانه نمی‌شدند و درب خانه را آتش نمی‌زدند و یا جماعتی پیدا می‌شدند که جلوی این جنایت را بگیرند اگر آنزمان که ریسمان به گردن حبل الله المتین و وارث علم اولین و آخرین انداختند و آن حضرت را به طرف مسجد کشیدند تا از او به اجبار بیعت بگیرند ( همان علی که در خیبر با یک دست بلند کرد و حالا مأمور به صبر است) عده‌ای کثیر پیدا می‌شدند و از حجت خدا و جانشین رسول خدا حمایت می‌کردند،‌ اگر آنروز که به تعیین ۳ یا ۴ نفر در سقیفه‌ى بنی ساعده ،‌ برای پیغمبر ‌(صلی الله علیه و آله) خلیفه و جانشین درست کردند کسانی پیدا می‌شدند و یکصدا می‌گفتند پیغمبر جانشین خود را از جانب خدا معرفی کرده و دین خدا نیازی به انتخابات برای تعیین جانشین و وارث علم او ندارد کجا جرأت می‌کردند در کربلا جمع شوند و چنین جنایاتی را مرتکب شوند که حضرت سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: « بخدا سوگند، اگر به جای آن سفارشها که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حق ما فرمود،‌پیشنهاد جنگ بر علیه ما می‌فرمود، بیشتر از آنچه انجام دادند نمی‌توانستند انجام دهند . انا لله و انا الیه راجعون .»
آری اینها فهمیدند که این خاندان ،‌از جانب خدا دستور می‌گیرند و تا مردم خودشان نخواهند این بزرگواران به تنهایی مأمور به از بین بردن عوامل فساد نیستند و در مقابل هر مصیبتی صبر می‌کنند،‌گفتند می‌کنیم آنچه بخواهیم چرا که دیدند مردم درد دین ندارند گروهی را با پول بنده‌ى‌ خود کردند گروهی را با تهدید سرجایشان نشاندند و آنها هم که در مقابل اینان ایستادگی کردند را با همین یاران دنیا طلبشان از سر راه خود برداشتند و به مقصود خود رسیدند.
آری اگر بندگان خدا،‌دست از دنیا طلبی و بی‌غیرتی در دین بر می ‌داشتند و از دین خدا حمایت می‌کردند چطور ممکن بود عده‌ى کمی بر آنها مسلط شوند و امر دین ودنیای آنها را بدست گیرند و به همین نکته حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام در روز عاشورا تصریح می‌فرمایند که « الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم و اذا محصوّا بالبلاء قلّ الدیّانون .» یعنی مردم بنده‌ی دنیا هستند و دین لقلقه‌ی زبانشان است به دور دین می‌گردند تا آنزمان که زندگی‌شان برقرار باشد و ‌آنهنگام که به بلاء‌و گرفتاری آزموده گردند دینداران کم گردند.
ای عزیز آنگاه که در سقیفه جمع شدند و به راحتی کار خود را به انجام رساندند همان هنگام سر عزیز خدا را از بدن جدا ساختند و پایه‌ى هر ظلمی را بر آل بیت پیغمبر بناء نهادند و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون اللّهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک الهم اجعلنا من الطالبین بثاره مع مولانا صاحب العصر و الزمان بجاه محمد و آله


زیارت عاشورا در سیره ی ابرار

در سال ۶۱ هجرى تلخ تریـن فاجعه تاریخ انسانـى به وقـوع پیـوست، روز عاشـورا بـود که بهتریـن خلق به همـراه بهتـریـن نزدیکان و بهترین اصحاب و بهتـرین مسلمانان در سرزمینـى که به واسطه ایـن بهتـرینه، بهتـریـن شـد، شـربت شهادت را در عطـش وصــال دوست، سرکشیدند.
اما در مقابل این بهترینه، بدتریـن هایى نیز وجود داشت. اول آن که کسانـى حضـرت امام حسیـن(ع) و یارانـش را به شهادت رساندنـد بدترین مردم بـودند. دوم آنکه بدتریـن ظلمها را بر آن حضرت روا داشتند به گونه اى که به نحـوى دلخراش و جانسوز امام حسیـن(ع) و یارانش را به شهادت رساندند. بدیـن گونه بود که عاشورا جاودانه شد و خـداوند اجر ایـن همه جانفشانـى و مظلـومیت را چه زیبا در ایـن دنیا به آن حضـرت عطـا نمـود، چنـان که به امـام حسیـن(ع) کرامات بسیار بخشید و در محبت و زیارت و تربت آن بزرگـوار فارغ از عطاى اخروى، کرامت دنیوى بخشید. در ترنـم باران معرفت چنیـن رسیده است:

امام صادق(ع) فرمود: (مـن زارالحسیـن فى یوم عاشـورا و جبت اله الجنه)(۱) کسـى که در روز عاشـورا امام حسیـن(ع) را زیارت کنـد بهشت بر او واجب مى شود.

و امام رضـا(ع) فـرمـود: (فان البکاء علیه (الحسیـن) یحط ذنـوب العظام)(۲) همانا گـریستـن بـر امـام حسیـن(ع) گنـاهان بزرگ را نابود مى کند.

و امام صـادق(ع) فـرمـود: (مـن زار قبـر اءبـى عبـدالله(ع) یـوم عاشـور، عارفا بحقه کان کمـن زار الله تعالى فى عرشه)(۳) کسـى که روز عاشورا قبر امام حسیـن(ع) را زیارت نماید در حالى که حق او را بشناسـد همانند آن است که خـداى را در عرش او زیارت کرده است.
و در سیره ابـرار و نیکان آمـده است که آنان حق آن مقام والا را مى شناختنـد و در سایه ایـن شناخت در مقام عمل حق او را گـرامـى مـى داشتنـد. بزرگان از رهگذر ایـن احتـرامات بزرگـى یافته انـد:
آیت الله العظمى اراکى:
یکى از ملازمان ایشان نقل نموده که برنامه معظم له ایـن بـود که هر روز بالاى بام مـى رفتند و به حالت ایستاده به خـوانـدن زیارت عاشورا مـى پرداختند و صد لعن و صـد صلـوات که در زیارت عاشـورا وارد شده است مقید بـودند بطـور کامل قرائت کنند و ایـن برنامه ایشان به همیـن نحـو یعنى بالاى بام و رو به قبله حتى در روزهاى برفى و سرد هم بدون کـم و کاست ادامه داشت تا موقعى که توانایى جسمى داشتند.(۴)
شیخ مرتضى نواده شیخ انصارى:
در شرح حال ایشان آورده اند که از جمله عادات او خـوانـدن زیارت عاشورا بـوده که در هر روز دو بار، صبح و عصر آن را مى خـواندند و بر آن بسیار مواظب بـودند، بعد از وفاتـش کسى او را در خـواب دید و از او احوالش را پرسید.
در جـواب سه مـرتبه فـرمـود: عاشـور، عاشـور، عاشــورا.(۵)
آیت الله میـرزا ابـوالقـاسـم محمـدى گلپـایگـانى:
فـرزند ایشان در شـرح احـوال ایشان نقل نمـودنـد که وى در تمام زندگى پشت بام مى رفتند و حضرت امام حسیـن(ع) را زیارت مى نمودند و گاهى در حالـى که برف زیادى روى پشت بام بـود، ایشان مى رفت و حضرت را زیارت مى نمود و جالب آن که نام همه فرزندان ذکور خویـش را حسین گذاشت.(۶)
آیت الله سیـد زیـن الـدیـن طبـاطبـایــى:
روزى ایشـان از وصف کـربلا و روز عاشـورا بـراى دوستـان تعریف مـى کـردنـد و همچنیـن در اهمیت زیـارت عاشـورا گفتند:
شبـى در حجـره مشغول زیارت عاشـورا بـودم،درسجـده شکر زیارت حالـم منقلب شـدو کـربلا با آن صحنه هاى روز عاشـوراو امام حسیـن(ع) را دیدم و غش کردم.(۷)
آقا نجفى قوچانى:
ایشان در ضمـن خاطرات خـود مـى گـوید: روزى بنا گذاشتـم چهل روز زیارت عاشورا روى بام مسجد شاه (اصفهان) بخـوانـم و سه حاجت در نظر داشتـم، یکى قرض پدرم ادا شـود و یکـى مغفرت و دیگرى علمـم زیاد شـود و درجه اجتهاد، پیـش از ظهر شـروع کـردم و هنـوز ظهر نشده تمام مى شـد، از اول تا به آخر دو ساعت طـول مـى کشیـد، چهل روز تمام شد. یک ماه نگذشت که پدرم نوشته بـود که قرض مرا موسى بـن جعفر(ع) ادا کرده، مـن به او نـوشتـم بلکه سیـدالشهداء ادا کرد. (وکلهم نور واحد) چـون قـوى دل شده در ماه محرم و صفر جهت مطلبـى که در نظرم اهـم مطالب بـود، چهل روز زیارت عاشـورا روى بام مسجد خـواندم، با اهتمام تمام و کمال احتیاط، به ایـن معنى که در آن دو سـاعت همه را رو به قبله، سـر پـا در مقابل آفتـاب ایستاده بودم تا تمام مى شد.
چهل روز ختـم مـا تمـام شـد، بعد از آن خـوابـى دیــدم که مطلب برآورده شده است.(۸)
_____________________________________________
۱ ـ وسـائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۷۶، ح ۱۹۶۳۷.
۲ ـ همان، ص ۵۰۴، ح ۱۹۶۹۷.
۳ ـ همان، ص ۴۷۶، ح ۱۹۶۳۶.
۴ ـ به نقل از یکـى از ملازمـان ایشـان.
۵ ـ مردان علـم در میدان عمل، سیـد نعمت الله حسینـى، انتشارات سیدالشهداء، ج ۲، ص ۳۷۶.
۶ ـ به نقل از حجه الاسلام و المسلمیـن حـاج آقاى غلامحسیـن محمـدى گلپایگانى.
۷ ـ بـرنامه سلـوک در نامه هاى سالکان، علـى شیروانـى، انتشارات دارالفکر، ۱۳۷۶، ص ۲۳۳.
۸ ـ سیمـاى فـرزانگـان، رضـا مختارى، ص ۲۰۱.


جوانان و عاشورا

در نهضت عاشورا، شاهد هنرنمایى و حماسه آفرینى پیر و جوان و زن و مرد و کودک و نوجوان هستیم.
یکى از گروه هاى مؤثر و فعال در این واقعه، جوانان و نوجوانان بودند. برخى از آنان به گفته منابع تاریخى و روایى، مى جنگیدند و برخى خود را سپر دفاع از امام حسین علیه السلام کردند. البته اینان علاوه بر ایفاى نقش رزمى در زمینه فرهنگى نیز فعال بودند و در قالب رجزها و اشعار به مقابله با تهاجم فرهنگى دشمن و معرفى شایسته امام حسین علیه السلام پرداختند.
در این فصل به معرفى چند جوان شهید در کربلا مى پردازیم و برخى ویژگى هاى برجسته آنان و نیز منابع پیشنهادى را در این زمینه معرفى مى کنیم.
حضرت على اکبر
- فرزند بزرگ سید الشهدا علیه السلام بود.
- مادرش، لیلا دختر ابى مرّه بود.
- در کربلا حدود ۲۵ سال داشت. سن او را ۱۸ سال و ۲۰ سال هم گفته اند.
- نخستین شهید عاشورا از بنى هاشم بود.
- چندین بار به میدان رفت و شجاعانه با انبوه سپاه دشمن رزمید.
- قاتل او مره بن مُنقُذ عبدى بود.
- پیکر على اکبر با شمشیرهاى دشمن قطعه قطعه شد.
- مدفن او پایین پاى ابا عبدالله الحسین علیه السلام قرار دارد.
- رجزخوانى حضرت على اکبر در عاشورا:
جنگ، آشکارکننده جواهر و حقایق مردان است و پس از آن، صداقت گفتار آنان ظاهر مى گردد. به خداوندى که عرش را آفرید، سوگند مى خورم که از نبرد با شما رو گردان نیستیم، مگر آنکه شمشیرهایتان را در نیام جاى دهید.
جعفر بن على بن ابى طالب
- کنیه اش ابو عبداللّه است.
- فرزند امیر المؤمنین على علیه السلام است.
- برادر حضرت عباس علیه السلام است.
- به قولى هنگام شهادت ۲۹ سال داشت.
عثمان بن على بن ابى طالب علیه السلام
- یکى از شهیدان کربلا است.
- برادر حضرت عباس علیه السلام است.
- پدرش امیر المؤمنین على علیه السلام است.
- مادرش ام البنین است.
- به تیر خولى بن یزید، مجروح شد.
- به دست یکى از سپاهیان ابن سعد شهید شد.
- هنگام شهادت ۲۱ سال داشت.
جعفر بن عقیل
- ۲۳ سال داشت.
- مادرش بنت عامر است.
- به دست عبداللّه بن خثعمى یا بشر بن حوط همدانى به شهادت رسید.
عبد الله بن مسلم بن عقیل
- مادرش، رقیه دختر على ابن ابى طالب بود.
- ۲۶ سال و به قولى، ۱۴ سال داشت.
محمد بن ابى سعید
- پدرش، ابو سعید احول از فرزندان عقیل است.
- مادرش شهربانو و بعضى کنیز دانسته اند.
- در بعضى از منابع متقدم، سنش ۲۵ سال آمده است.
ویژگى هاى الگویى جوان عاشورایى
- ارتباط صمیمى و مستمر با امام زمان خویش یا جانشین وى
- صبر و استقامت
- برخوردارى از آگاهى هاى سیاسى
- برخوردارى از آگاهى هاى نظامى
- معرفت بالاى دینى
- خلوص و ارادت قلبى نسبت به اهل بیت علیهم السلام
- حسّ وظیفه شناسى نسبت به اسلام و مسلمانان (غیرت دینى)
- شجاعت و شهامت در صحنه نبرد
- اخلاق حسنه در برخورد با دیگران
- پاک دامنى و عفت
- عشق به شهادت
- ذلت گریزى
- احیاى فرهنگ نماز
- احیاى فریضه امر به معروف و نهى از منکر
- ادب و احترام نسبت به ولى خدا و جانشین وى
معرفى منابع پیشنهادى عاشورا و جوانان
۱. خورشید و جوانان: شرح زندگانى و کرامت حضرت على اکبر
حسینى، محمد، قم، سماء، چاپ اول، ۱۳۸۰، ۲۰۶صفحه.
۲. شبه المصطفى صلى الله علیه و آله ، شرح زندگانى حضرت على اکبر
زجاجى مجرد، مجید، کاشان، مرسل، چاپ اول، ۱۳۷۹، ۱۷۶صفحه.
۳. على اکبر
کمال سید، مترجم: نثار احمد، زین پورى، قم، انصاریان، جلد سوم، چاپ اول، ۱۳۷۷، ۳۲صفحه.
۴. حضرت قاسم بن حسن علیه السلام ؛ شکوفه خونین کربلا
گلى زواره، غلامرضا، تهران، ام ابیها، چاپ اول، ۱۳۷۸، ۱۷۶صفحه.
۵. آشنایى با فرزندان و یاران چهارده معصوم علیهم السلام
امیرى پور، احمد، راز توکل، چاپ اول، تابستان ۱۳۸۰، ۲۵۵صفحه.
۶. برمدار عشق، شرح حال یاران امام حسین علیه السلام
نشر موعود، تهران، چاپ اول، بهار ۱۳۸۱.