بارم دروس عربی
بارم بندی درس عربی (1) سال اول متوسطه الف- ترجمه عبارت ها و درک و فهم متون (11 نمره) ( مشترک در امتحان پایانی نوبت های اول ، دوم وشهریور)
ب- کاربرد قواعد در عبارت ها (9 نمره) نوبت اول :
نوبت دوم :
شهریور :
تذکرات :1ـ در نوبت دوم 5/2 نمره از بند الف بارم بندی به نیمه اول کتاب اختصاص داده شود . 2ـ در طرح سوالات سعی گردد در عبارت های کتاب تغییراتی داده شود و از دادن عین عبارت های کتاب خودداری شود.
بارم بندی درس عربی(2)سال دوم_رشته های غیرعلوم انسانی الف- ترجمه عبارت ها و درک و فهم متون (11 نمره) ( مشترک در امتحان پایانی نوبت های اول ،دوم وشهریور)
ب- کاربرد قواعد در عبارت ها ( 9 نمره) نوبت اول :
نوبت دوم :
شهریور :
تذکرات : 1 ـ در نوبت دوم 5/2 نمره از بند الف بارم بندی به نیمه اول کتاب اختصاص داده شود . 2ـ در طرح سوالات سعی گردد در عبارت های کتاب تغییراتی داده شود و از دادن عین عبارت های کتاب خودداری شود. بارم بندی عربی (2) رشته ادبیات و علوم انسانی الف: ترجمه عبارت ها و درک و فهم متون (11نمره) ( مشترک در امتحان پایانی نوبت های اول ، دوم وشهریور)
ب : کا ربرد قواعد در عبارت ها (9 نمره) نوبت اول :
نوبت دوم :
شهریور :
تذکرات: - دروس 9 و18برای مطالعه آزاد می باشد و در ارزشیابی لحاظ نمی شود. - در نوبت دوم 5/2 نمره از بند الف بارم بندی به نیمه اول کتاب اختصاص داده شود . - درطرح سوالات سعی گردد درعبارت های کتاب تغییراتی داده شودوازدادن عین عبارت های کتاب خودداری شود.
بارم بندی کتاب عربی(3) سال سوم رشته های غیر علوم انسانی 1- ارزشیابی پایانی نوبت اول : الف: ترجمه عبارت ها و درک و فهم متون11نمره
ب : کا ربرد قواعد در عبارت ها (9 نمره)
2 - ارزشیابی پایانی نوبت دوم و شهریور : الف: ترجمه عبارت ها و درک و فهم متون 11 نمره
ب:کا ربرد قواعد در عبارت ها ( 9 نمره)
تذکر : در طرح سوالات سعی گردد در عبارت های کتاب تغییراتی داده شود و از دادن عین عبارت های کتاب خودداری شود. بارم بندی کتاب عربی (3) سال سوم رشته علوم انسانی الف: ترجمه عبارت ها و درک و فهم متون (11 نمره) ( مشترک در امتحان پایانی نوبت های اول ،دوم وشهریور)
ب: کا ربرد قواعد در عبارت ها ( 9 نمره) نوبت اول :
نوبت دوم و شهریور :
تذکر : درطرح سوالات سعی گردددرعبارت های کتاب تغییراتی داده شودو ازدادن عین عبارت های کتاب خودداری شود. |
دلاک زائر حضرت معصومه(س)
آن موقع حمام خانگی رایج نبود و اکثر مردم از حمام عمومی استفاده میکردند و دلاکها هم معمولا ریش بلندی داشتند و سرشان را میتراشیدند؛ روزی مرحوم آیت الله مرعشی که وارد حمام عمومی میشوند و از قضا تعدادی مسافر اصفهانی مشغول شستوشوی خود در حمام بودند، فکر میکنند ایشان دلاک است. یکی با تحکم می گوید: دلاک چرا دیر کردی! ما عجله داریم. ایشان بدون این که چیزی بگوید، مشغول کیسه کشیدن آنها میشود. یکی از آنها میگوید، اوستا خوب بلد نیستی کیسه بکشی! در این حین دلاک اصلی وارد میشود و آقا را در این حال میبیند، از ایشان معذرت میخواهد آن اصفهانی نیز متوجه اشتباه خود میشود و از آیت الله مرعشی عذرخواهی میکند. آقا می فرمایند: زائر حضرت معصومه هستند، اشکال ندارد
گاهی پیامبر او را برای انجام کارهای خود مأمور میکرد و گاهی هم نامههایش را به او میداد تا بنویسد.
چند روزی بود که پیامبر او را ندیده بود. از اصحاب سراغش را گرفت. یکی از اصحاب گفت: دیروز او را در حالی دیدم که گویی آخرین روزهای زندگیاش را سپری میکند.
پیامبر با تنی چند از اصحاب به دیدار او شتافت.
جوان با چشمان بسته و بدنی نحیف در حالی که رمقی برایش باقی نمانده بود، در بستر بیماری آرمید بود. حالش به قدری بد بود که دیگر قدرت سخن گفتن نداشت. جواب هیچ کس حتی پدرش را هم نمیداد. همه گرداگرد بسترش حلقه زده و در انتظار کلام پیامبر بودند.
پیامبر آن جوان را با اسم(2) صدا زدند. در صدای پیامبر برکتی بود که هرگاه کسی را صدا میزند، پاسخ میشنید.
ناگاه جوان چشمانش را برروی پیامبر گشود و در میان تعجب افراد گفت: بله، یا رسول اللّه!
نگاهها به سوی پیامبر برگشت و خیره ماند.
پیامبر از او دلجویی کرد و سپس خطاب به او گفت: شهادتین را بگو و اسلام اختیار کن.
جوان یهودی با شنیدن این سخنان ابتدا به پدرش که درکنار بسترش نشسته بود، نگاهی کرد. با مشاهده سکوت پدر پلکهایش را بر هم گذاشت و از حال رفت
پیامبر پس از لحظاتی دوباره تقاضای خود را تکرار کرد.
بازنگاه پسر با نگاه پدر تلاقی نمود. چون رضایت را در چهره پدر ندید، دوباره دیده برهم نهاد.
برای سوّمین بار پیامبر از او خواست تا شهادتین را برزبان جاری کند و مسلمان شود.
پسر که اصرار را در کلام حبیب خدا میدید، باز نگاه ملتمسانه خود را برچهره پدر دوخت. پدر که این بار گویی انقلاب درونی فرزندش را یافته بود، در پاسخ نگاه سراسر طلب فرزندش گفت:
پسر اختیار با توست. اگر میخواهی بگو و اگر نمیخواهی نگو.
با شنیدن این سخن، برق شوق در دیدگان جوان جهید. بغض گلویش را گرفت و قطرههای اشک برگونه نحیفش غلطید و بعد، شهادتین را برزبان جاری کرد.
نفس در سینهها حبس شده بود و تنها نگاه اصحاب بود که با یک دیگر سخن میگفت.
لحظهای از این خلوت شکوهمند و روحانی نگذشته بود که جوان جان به جان آفرین تسلیم کرد.
پیامبر فوری از پدرش خواست اتاق را ترک کند و آنها را تنها بگذارد. سپس رو به اصحاب کرد و گفت: او را غسل داده، کفن کنید و به مسجد بیاورید تا برجنازهاش نماز بگزارم.
صحنه عجیبی بود، همه شگفت زده شده بودند و از خود میپرسیدند:
ـ راستی چه رازی در پافشاری پیامبر براسلام آوردن این جوان یهودی نهفته بود؟
بهتر است پاسخ را در کلام خود پیامبر جستجو کنیم.هنگامی که پیامبر خانه جوان یهودی را ترک میکرد، این زمزمه را برلب داشت: سپاس خداوندی را که امروز به دست من انسانی را از آتش دوزخ نجات داد.
راستی که او رحمة لِلعالمین است و نه تنها رحمت برای مسلمین.(3)
پانوشتها:
1. وَما اَرْسَلْناکَ اِلاّ رَحْمَةً لِلعالَمِینْ، انبیاء (21)، آیه 107.
3. شرح این ماجرا با اختلاف کمی در متن، در این کتابها آمده:
امالی شیخ صدوق، چاپ مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ص 324، امالی طوسی، چاپ قسم الدراسات الاسلامیة ـ مؤسسة البعثة، ج 2، ص 438. بحار الانوار، چاپ دار الکتب الاسلامیة، ج 81، ص 234. دلائل النبوه، دار الکتب العلمیة، ج 6، ص272، البدایة والنهایة، ج 6، ص176.
دهه فجر سرآغاز طلوع سی وسو مین بهار انقلاب اسلامی مبار ک باد.
ما می دانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهانخواران و ستمگران راازایران بزرگ کوتاه کرد، با تاییدات غیبی الهی پیروز گردید. اگر نبود دست توانای خداوند امکان نداشت یک جمعیت 36 میلیونی با آن تبلیغات ضداسلامی و ضدروحانی خصوص در این صد سال اخیر و با آن تفرقه افکنیهای بیحساب قلمداران و زبان مزدان در مطبوعات و سخنرانیها و مجالس و محافل ضداسلامی و ضدملی به صورت ملیت ، و آنهمه شعرها و بذله گوییها، و آنهمه مراکز عیاشی و فحشا و قمار و مسکرات و مواد مخدره که همه و همه برای کشیدن نسل جوان فعال که باید در راه پیشرفت و تعالی و ترقی میهن عزیز خود فعالیت نمایند، به فساد و بی تفاوتی در پیشامدهای خائنانه ، که به دست شاه فاسد و پدر بی فرهنگش و دولتها و مجالس فرمایشی که از طرف سفارتخانه های قدرتمندان بر ملت تحمیل می شد، و از همه بدتر وضع دانشگاهها و دبیرستانها و مراکز آموزشی که مقدرات کشور به دست آنان سپرده می شد، با به کار گرفتن معلمان و استادان غربزده یا شرقزده صددرصد مخالف اسلام و فرهنگ اسلامی بلکه ملی صحیح ، با نام "ملیت " و "ملی گرایی "، گرچه در بین آنان مردانی متعهد و دلسوز بودند، لکن با اقلیت فاحش آنان و درتنگنا قرار دادنشان کار مثبتی نمی توانستند انجام دهند و با اینهمه و دهها مسائل دیگر، از آن جمله به انزوا و عزلت کشیدن روحانیان و با قدرت تبلیغات به انحراف فکری کشیدن بسیاری از آنان ، ممکن نبود این ملت با این وضعیت یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد و فریاد "الله اکبر" وفداکاریهای حیرت آور و معجزه آسا تمام قدرتهای داخل و خارج را کنار زده وخود مقدرات کشور را به دست گیرد. بنابراین شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جدا است : هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم درانگیزه انقلاب و قیام . و تردید نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارتزده عنایت شده است ( بخشی از وصیتنامه سیاسی الهی امام خمینی ره )