حافظی دیگر و سندی دیگر بر جاودانگی قرآن ؛ این بار در الجزایر


اعجوبه‏های قرآنی در همه کشورهای اسلامی پیدا می‏شوند و همکاران را به شگفتی وا می‏دارند. انگار خدا می‏خواهد با نشان دادن این نشانه‏ها، تجلی و عظمت قرآن را بهتر نمایان کند. یکی از این استثناها، کودکی الجزایری است که در سه سالگی، بسیاری از سوره‏های سخت قرآن را از حفظ می‏خواند.

«فارح عبدالرحمان« که به او «کودک معجزه» لقب داده‏اند، به راحتی قرآن و احادیث نبوی را حفظ و قرائت می‏کند مادر فارح خیلی نگران کودکش بود چون که او تا پایان دو سالگی حتی یک کلمه هم بر زبان نیاورد اما وقتی پا به سه سالگی گذاشت، خیلی راحت سوره مبارکه کهف را از حفظ خواند. مادر عبدالرحمان می‏گوید: «هنگامی که باردار بودم، هر روز سوره‏های ناس و فلق و هر جمعه سوره کهف را می‏خواندم و فکر می‏کنم عنایت الهی باعث شده تا پسرم با این سن کم، حافظ سوره‏های بزرگ قرآن شود».

فارح سه ساله، تماشای شبکه‏های قرآنی و شنیدن اصوات الهی را به تماشای کارتون‏های رنگارنگ ترجیح می‏دهد و حتی هنگامی که با پدرش سوار خودرو می شود، از او می‏خواهد تا برایش قرآن پخش کند. عبدالرحمان با اینکه هنوز نمی‏تواند کلمات را به طور کامل ادا کند و خواسته‏های خود را بر زبان آورد و خواندن و نوشتن بلد نیست، به خوبی می‏تواند نام سوره‏های قرآن و آیات مربوط به آنها را تشخیص دهد. او با وجود خردسالی، احکام قرائت را رعایت می‏کند و مفید است هنگام شنیدن نام پیامبر اکرم (صلی‏الله علیه واله وسلم) صلوات بفرستد.

عبدالرحمان هر روز، هنگام بازی آیه‏هایی را که حفظ کرده زمزمه می‏کند و دنبال آن است تا آیه‏های تازه‏ای را حفظ کند. کافی است او یک آیه را یکی، دو دفعه بشنود تا همان آیه در ذهنش نقش ببندد پدر فارح می‏خواهد با فراهم کردن برنامه‏های سمعی و بصری برای فرزندش، او را در حفظ کامل قرآن یاری کند و برای بهره‏مندی از استادان مجرب به مدرسه قرآنی بفرستد تا در آینده نزدیک، شاهد باشد که پسرش از قاریان و حافظان سرشناس دنیا شده است.

برگرفته از: مجله قرانی آیه

صلوات نشانه ی زلالی ایمان

حبیب صدرایی
یکی از واجبات نماز، صلوات بر پیامبر(ص) است، به گونه ای که نماز بی صلوات، نماز باطل و غیرصحیح است. همه فقیهان امامیه، صلوات را در تشهد نمازها، خطبه های جمعه و نماز میت واجب دانسته اند؛ چنان که از میان مذاهب اهل سنت، شافعیها و حنابله صلوات بر محمد(ص) را در موارد یادشده واجب شمرده اند. اما این بدان معنا نیست که دیگر فرقه ها و مذاهب اسلامی حکم صلوات را در نماز نادیده گرفته باشند، بلکه آنان (حنفیه ها و مالکی ها از اهل سنت) نیز در همه این موارد، حکم به استحباب و سنت آن می کنند. شافعی در این باره می گوید: هی من جمله ارکان الصلاه لا تجوز الصلاه الا بها؛ صلوات بر پیامبر در نماز از ارکان نماز است؛ به گونه ای که نماز بدون آن صحیح نمی باشد.
نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های قرآنی بر آن است تا جایگاه، اهمیت و ارزش و نیز آثار صلوات را از نظر قرآن تبیین و روشن نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
صلوات، سلامی ویژه بر پیامبر(ص) و خاندانش
یکی از وظایف و آداب مسلمانی، صلوات فرستادن بر پیامبر(ص) و خاندانش (ع) است. خداوند در آیه 65 سوره احزاب می فرماید: ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه وسلموا تسلیما؛ خداوند و فرشتگانش بر پیامبر صلوات می فرستند. ای کسانی که ایمان آورده اید، بر پیامبر صلوات بفرستید و کاملا تسلیم وی باشید.
این آیه به صراحت بر وجوب صلوات بر پیامبر(ص) حکم و فرمان داده است و ظاهر امر و طلب، بر وجوب است مگر آن که دلیلی بر استحباب وارد شده باشد.هنگامی که این آیه نازل شد، مومنان از چگونگی صلوات بر ایشان پرسیدند و آن حضرت(ص) نحوه آن را بیان کرد و از صلوات ناقص برحذر داشت. از این رو در بسیاری از روایات از صلوات ابتر و دم بریده نهی شده و پیامبر(ص) در تفسیر صلوات ابتر وناقص، آن را صلواتی دانسته است که بدون ذکر و یادی از خاندان و اهل بیت آن حضرت(ع) باشد. پیامبر (ص) دستور داده است تا همواره صلوات کامل فرستاده شود و هرگز میان پیامبر و آلش در صلوات جدایی نیفتد. ایشان بارها فرمودند: هرگز بر من صلوات ابتر (ناقص) نفرستید. یاران عرض کردند: یا رسول الله! صلوات ابتر چیست؟ آن حضرت(ص) در پاسخ فرمودند: این که فقط بگویید: اللهم صل علی محمد و دنباله اش را قطع کنید؛ بلکه بگویید؛ اللهم صل علی محمد و آل محمد. (الصوا عق المحرقه، ص 44)
علامه طباطبائی پس از آوردن حدیث کعب در تفسیر المیزان می نویسد: هیجده روایت دیگر هست که بر مشارکت آل پیامبر با او در صلوات دلالت دارند. این روایات را اصحاب سنن و جوامع حدیثی از برخی یاران پیامبر(ص) نقل کرده اند؛ از جمله این افراد می توان به ابن عباس، طلحه، ابوسعید خدری، ابوهریره، ابومسعود انصاری، بریده، ابن مسعود کعب بن عجره و علی علیه السلام اشاره کرد. اما روایات از طریق شیعه، درباره صلوات و چگونگی آن بیش از شمارش است. (المیزان، ج 22، ص 443)
معنا و مفهوم صلوات
برای این که مراد از صلوات دانسته شود، می بایست به معنای لغوی و اصطلاحی آن پرداخت؛ چرا در قرآن از صلوات خدا، فرشتگان، پیامبر و مومنان، سخن به میان آمده است و به نظر می رسد که تفاوت های معنایی دست کم میان صلوات خداوند با دیگران وجود دارد.
«صلوات» جمع کلمه «صلاه » است. الف کلمه در «صلاه » بدل از «واو» در جمع آن یعنی «الصلوات» است. صلوه در روایات و کاربردهای متعارف زبان عربی به شکل «الصلاه » به کار می رود. (الفراهیدی، ابی عبدالرحمن الخلیل بن احمد (001-571ق)، کتاب العین، تحقیق الدکتور مهدی المحزومی و...، بیروت، الاولی، مؤسسه الاعلمی 1408 ق، ج 7، ص 353 (ماده صلی)، 8891م)
برخی برای آن یک معنای جامعی ذکر کرده اند که عبارت از انعطاف است. راغب در توضیح این واژه می گوید: «صلاه » به نظر بسیاری از اهل لغت به معنای دعا، تبریک و تمجید است. از این رو، وقتی گفته می شود: «صلیت علیه» معنای «دعا برای او کردم» و یا «پاکیزه کردم» را می دهد. صلوات خداوند برای مسلمین، در حقیقت به این معناست که خداوند آنها را پاکیزه می کند. صلوات فرشتگان نیز دعا و استغفار است. (مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، ص 094)
علامه طباطبایی درباره معانی و مفاهیمی که صلوات بر آن دلالت دارد می نویسد: «صلاه » از خدا به معنای رحمت، و «صلواه » از فرشتگان به معنای استغفار، و صلوات مردم، به معنای دعا خواهد بود. (المیزان، علامه طباطبایی، ج 61، ص 394)
سیوطی در تفسیر خود، ضمن نقل روایتی از ابن عباس، می گوید: صلوات خدا بر پیامبر(ص)، به معنای مغفرت و بخشش اوست، زیرا خداوند صلوات به معنای دعا نمی فرستد، بلکه می بخشد، اما صلوات مردم بر رسول(ص)، یعنی استغفار و طلب بخشش برای اوست. (الدر المنثور فی تفسیر الماثور، جلال الدین عبدالرحمن سیوطی، ج 5، ص 604)
به نظر می رسد که این تفسیر از صلوات بسیار ناقص و نارواست، بلکه باید همانند فیض کاشانی گفت: معنای صلوات خدا بر نبی(ص) افاضه کردن انواع کرامات و الطاف و نعمتها بر اوست، اما صلوات ما و فرشتگان، سوال و ابتهال در طلب آن کرامات و رغبت و تمایل در افاضه آن بر آن حضرت(ص) از سوی خداوند است. (الوافی، المولی محمدمحسن الکاشانی، ج 9، ص 3151)
اهمیت صلوات بر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
در آیات قرآن از صلوات محمد(ص) بر مومنان و صلوات مومنان بر آن حضرت(ص) سخن به میان آمده است. خداوند در آیه 301 سوره توبه به پیامبر(ص) توصیه می کند تا برای زکات دهندگان صلوات و دعا نماید.این فرمان بر آن است تا از طریق صلوات پیامبر(ص) در حق مومنان، زمینه تقرب آنان به سوی خدا و جلب رحمت و مغفرت الهی در حق ایشان فراهم آید. (توبه، آیه 99)
از نظر قرآن، یکی از روش های جلب صلوات و دعای خاص پیامبر(ص) در حق کسی، انفاق است. (توبه، آیه 301) هر کسی برای این که محبت الهی را جلب کند و به خدا تقرب بجوید می بایست از وسیله وابزار مناسب آن بهره گیرد که از جمله مهم ترین آن ها توسل جویی به حضرت محمد(ص) است. برای این که محبت آن حضرت(ص) جلب شود. یکی از روش ها انفاق خالصانه است تا پیامبر(ص) در حق ایشان دعا کرده و زمینه تقرب و دست یابی به بهشت برای مومنان فراهم آید. (توبه، آیات 99 و 301 و نیز تفسیر القرآن الکریم، شبر، ص 871 زیرا رحمت خاص الهی در بهشت تجلی می یابد) البته ناگفته نماند که انفاق به قصد جلب صلوات و دعای خاص آن حضرت(ص) بر اساس آیه 99 هیچ منافاتی با خلوص در نیت انفاق نخواهد داشت. پس می توان به قصد جلب صلوات و دعای خاص پیامبر(ص) انفاق خالصانه انجام داد و این هرگز به معنای شرک و ناخلوصی نیست؛ چرا که جلب محبت پیامبر(ص) عین جلب محبت خداوند است، چنان که اطاعت پیامبر(ص) عین اطاعت خداوند می باشد. (آل عمران، آیه 23 و نیز سورره انفال، آیات 1 و 02 و 64)
از آیات قرآنی بر می آید که صلوات محمد(ص) آثاری چون ایجاد آرامش (توبه، آیه 301)، مایه تقرب و نزدیکی به خداوند (توبه، آیه 99 و نیز تفسیر التحریر و التنویر، ج 6، جزء 11، ص 51 به احتمال بازگشت ضمیر آنها به صلوات)، جلب و جذب رحمت خاص الهی (همان) و مغفرت خداوندی به همراه خواهد داشت.
بنابراین، هر کسی که بخواهد محبت پیامبر(ص) را جلب کند می تواند با بسترسازی مناسب از طریق ایجاد خشنودی و رضایت وی به این مهم برسد. از جمله چیزهایی که حضرت را خوشحال می کند و خشنودی و رضایت مندی ایشان را به همراه خواهد داشت، اعمالی چون انفاق و کارهای نیک، اطاعت از وی و محبت به اهل بیت و صلوات بر ایشان و خاندانش است.
خداوند در بیان صلوات بر پیامبر(ص) افزون بر فرمان وجوب به این نکته توجه می دهد که خود خدا و فرشتگان نیز بر پیامبر(ص) درود و صلوات می فرستند، پس لازم است که مؤمنان نیز از این سنت و قاعده پیروی کرده و بر پیامبر(ص) صلوات بفرستند و تسلیم محض ایشان باشند. در حقیقت ذکر صلوات خداوند و فرشتگان بر پیامبر(ص) پیش از دستور آن به مؤمنان به عنوان یک وظیفه شرعی و واجب و فرض دینی، بیانگر اهمیت آن از نظر خداوند است. (احزاب، آیه 65)
از نظر قرآن مؤمنان موظف هستند تا پیاپی بر پیامبر(ص) و آل محمد صلوات بفرستند (همان)؛ چرا که پس از نزول آیه وقتی از رسول خدا پرسیدند که چگونه بر شما صلوات بفرستیم؟ حضرت فرمودند: بگویید: اللهم صل علی محمد و آل محمد کما صلیت علی ابراهیم و آل ابراهیم (مجمع البیان، ج7 و 8، ص975)
علت تأکید بر صلوات بر محمد و آل محمد(ص) از آن روست که خداوند این را نشانه ای از ایمان شخص و بلکه لازم ایمان برمی شمارد. به این معنا که اگر کسی صلوات بر محمد و آلش(ص) نفرستد و در برابر ایشان تسلیم محض نباشد، از ایمان بیرون است و به یک معنا کافر می باشد. (احزاب، آیه 65)
محقق اردبیلی در زبده البیان با اشاره به آیه 65 سوره احزاب می نویسد که شاید وجوب صلوات در آیه به قصد وجوب آن در تشهد نماز باشد. به این معنا که در تشهد نمازها واجب است که بر پیامبر و خاندانش(ع) درود فرستاده شود. (زبده البیان، ص131) ولی به نظر می رسد که این وجوب اختصاص به نماز نداشته باشد و در هر زمانی بر مؤمن است که بر ایشان و خاندانش(ع) صلوات بفرستد. البته از نظر امامیه در تشهد نماز صلوات کامل واجب است. علامه حلی درباره وجوب صلوات بر آل محمد(ص) افزون بر محمد(ص) در نماز می نویسد: «مسئله : الصلاه علی آله واجبه فی التشهد الاول والثانی ذهب الیه علماؤنا أجمع؛ صلوات بر آل پیامبر در تشهد اول و دوم واجب است. تمام علمای ما به این مسئله فتوا داده اند.» (منتهی المطلب، ج1، ص392)
امام صادق(ع) در مقام بیان کیفیت تشهد به عبدالملک بن عمر احول می فرماید: «التشهد فی الرکعتین الاولتین الحمدلله اشهد ان لااله الاالله وحده لاشریک له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله، اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته فی امته و ارفع درجته.» (منتهی المطلب، ج1، ص492)
ابی مسعود انصاری این گونه از پیامبر(ص) نقل می کند: ما در حالی که در مجلس سعدبن عباده بودیم، رسول خدا(ص) وارد شد و در جمع ما نشست. سعد از آن حضرت پرسید: یا رسول الله! خداوند ما را مأمور کرده که بر تو صلوات بفرستیم! چگونه بر تو صلوات بفرستیم؟ حضرت اندکی ساکت ماند، گویا اصلا از او سؤالی نشده است، سپس فرمود: قولوا: «اللهم صل علی محمد و علی آل محمد، کما صلیت علی ابراهیم، و بارک علی محمد و علی آل محمد، کما بارکت علی ابراهیم فی العالمین انک حمید مجید، والسلام کما علمتم». (البیهقی، ابی بکر احمدبن الحسین (584ق)، السنن الکبری (نسخه جدیده محققه )، بیروت، دارالفکر، ج2، ص205؛ الطبرانی، ابی القاسم سلیمان بن احمد (062-063ق)، المعجم الکبیر، تحقیق و تخریج: حمدی عبدالحمید السلفی، بیروت، ط الثانیه ، دار احیاء التراث العربی، 2241ق، ج91، ص321-421)
براساس این روایات و بسیاری از روایات دیگر حتی از نظر شافعی صحت و درستی نماز، به صلوات بر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است؛ از این رو در اشعاری افزون بر فتوایی که از او نقل شده (المبسوط، سرخسی حنفی، ج1، ص92)، بر این نکته تأکید می کند و می سراید:
یا اهل بیت رسول الله حبکم
کفاکم من عظیم القدر انکم

من لایصل علیکم لاصلاه له
ای اهل بیت رسول الله! محبت شما از سوی خداوند در قرآن واجب شده است. در عظمت مقام شما همین بس که هرکس بر شما، صلوات نفرستد، نمازش باطل است. (التفسیر الکاشف، مغنیه، محمدجواد، قم، ط الاولی، مطبعه اسوه ، 4241ق، ج6، ص732 و نیز تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، ج71، ص124)
آثار و فواید صلوات
صلوات و درود بر آن پیامبر خدا(ص)، افزون بر این که نشانه ایمان و لازمه آن است، بلکه بر اساس آیات و روایات عامل برای جلب محبت آن حضرت و خشنودی وی و در نتیجه خشنودی و رضایت و محبت الهی است؛ چرا که هرکه می خواهد محبوب خداوند شود باید نخست محبوب پیامبر(ص) شود (آل عمران، آیه 13) و ابراز ارادت و عشق به آن حضرت(ص) بوسیله صلوات، راهی برای دست یابی به این مقصد و مقصود است.
براساس روایات آثار و فواید دنیوی و اخروی و نیز مادی و معنوی فراوانی برای صلوات است. از جمله آن فواید می توان به این نمونه ها اشاره کرد:
1. بخشش گناهان: بخشش گناهان، یکی از آثار صلوات است. امام علی بن موسی(ع) می فرماید: کسی که توان چیزی را ندارد که با آن گناهانش را بپوشاند، باید فراوان بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد؛ زیرا صلوات، گناهان را نابود می کند. (وسایل الشیعه ، ج7، ص491) همچنین وقتی از امام صادق(ع) سؤال شد که ثواب صلوات چیست، فرمود: خارج شدن از گناه، سوگند به خدا چنان خواهد بود که گویا تازه از مادر متولد گردیده است. (وسایل الشیعه!، ج7، ص491، ابواب الذکر، باب 24، حدیث 3)
2. برآورده شدن حاجات: مرحوم کلینی به سند خود از معاویه بن عمار و از ابی عبدالله(ع) نقل می کند: کسی که صد مرتبه بگوید: «یا رب صل علی محمد و آل محمد» خداوند صد حاجت او را برآورده می سازد؛ سی حاجت وی را در دنیا و باقی آن را در آخرت. (اصول کافی، ج2، ص 164)
3. اجابت دعا: از مهم ترین آثار صلوات، به اجابت رسیدن دعاهاست. مرحوم کلینی در اصول کافی از هشام بن سالم و وی از ابی عبدالله(ع) حکایت می کند که فرمود: دعاها همواره پشت حجابها باقی می ماند، مگر اینکه بر محمد و آل محمد صلوات فرستاده شود. (همان، ص064)
چه بسیارند انسانهایی که دعا می کنند، ولی دعای آنان در پیشگاه خداوند به اجابت نمی رسد. شاید یکی از علتهایش این باشد که دعاها را با صلوات بر محمد و آل محمد، نمی آرایند. ابن کثیر عالم اهل سنت، روایتی را که ابوداود آن را صحیح می داند چنین نقل می کند: روزی رسول خدا(ص) شنید (دید) که مردی در نمازش (پس از نمازش) دعا می کند ولی نه خدا را به عظمت یاد می کند و نه بر محمد صلوات می فرستد، به او و دیگران فرمود: هنگامی که یکی از شما می خواهد نماز به پا دارد، (بعد از نماز) نخست خداوند را به عظمت و ثنا یاد کند، سپس بر نبی او صلوات بفرستد، آن گاه هرچه می خواهد دعا نماید. (الدمشقی، اسماعیل بن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، ج 6، ص 482)
4- زینت مجلس: یکی دیگر از فواید صلوات این است که صلوات، زینت و آرایش مجالس است، سیوطی با سندی که به عایشه منتهی می گردد، می گوید: «زینوا مجالسکم بالصلاه علی النبی(ص)». (السیوطی، جلال الدین عبدالرحمن، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 5، ص 904)
هم چنین از آثار دیگر صلوات می توان به موارد زیر اشاره کرد: صلوات بر محمد و آل محمد گناهان را از بین می برد. (بحارالانوار، ج 19، ص 84)
- صلوات در نزد خداوند همانند تسبیح و تهلیل و تکبیر است. (همان)
- هیچ عملی در روز جمعه، افضل از صلوات نیست. (همان، ص 15)
- با ذکر صلوات، انسان از گناهانش بیرون می رود. (همان، ص 55)
- ذکر صلوات، افضل از آزادی بندگان است. (همان، ص 75)
- هیچ چیز از ذکر صلوات بر محمد و آل محمد برتر نیست. (همان)
- ذکر صلوات، سپری از آتش جهنم است.(همان، ص 85)
- خداوند در برابر ذکر صلوات برای فرستنده آن، هزار حسنه می نویسند. (همان)
- فرستنده صلوات، مورد شفاعت قرار خواهد گرفت. (همان، ص 36)
- خداوند برای فرستنده صلوات، صدحاجت برآورده می سازد که هفتاد حاجت از حاجت های دنیا و سی نیاز از نیازهای آخرت است. (همان ص 95)
- فرستند ه صلوات، از همنشینان پیامبر در عالی ترین درجات بهشت است. (همان)
- صلوات، از بین برنده نفاق و دورویی است. (همان)
- فرستادن صلوات، سبب ایجاد نور در قبر می شود. (همان، ص 07)
- صلوات، وسیله تقرب به خدا است. (تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 303)
- صلوات بر محمد و آل محمد در بین نماز ظهر و عصر، برابر با هفتاد رکعت نماز است. (سفینه البحار، ج 1، ص 94)
- با ذکر صلوات، فراموش شده ها به یاد می آید. (همان)
- کسی که پس از نماز صبح و بعداز نماز ظهر بر محمد و آل او صلوات بفرستد، از دنیا نمی رود، مگر اینکه امام زمان(عج) را ببیند. (همان)
- فرستادن صلوات، سبب توانگری و زدودن فقر از انسان و جامعه می شود. (مجله کوثر، ش 05، ص 731).
- فرستادن صلوات، سبب دفع و رفع تشنگی در روز قیامت می شود. (همان)
آثار بی توجهی به صلوات
بی توجهی به صلوات نیز آثار و پیامدهایی دارد که از آن جمله می توان به آه و حسرت در قیامت یاد کرد. ابوسعید الخدری به نقل از رسول الله(ص) می گوید: در مجلس هر گروهی که در آن صلوات بر من وجود نداشته باشد، بر اهل آن جز حسرت و آه نخواهد بود و آن گاه که وارد بهشت می شوند هیچ ثوابی برای خود نمی بینند. (همان، ص 804 و 904) در همین مضمون از امام صادق(ع) نقل شده که رسول خدا(ص) فرمود: «ما من قوم اجتمعوا فی مجلس فلم یذکروا اسم الله عزوجل و لم یصلوا علی بینهم الا کان ذلک المجلس حسره وبالا علیهم.» (وسایل الشیعه، ج 7، ص 152، ابواب الذکر، باب 3، حدیث 2)
یکی از نشانه های بخیل آن است که صلوات نفرستد. سیوطی از حسین بن علی(ع) می آورد که رسول خدا فرمود: بخیل کسی است که اسم من نزد او برده شود، ولی صلوات نفرستد. (الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 5، ص 904) در منابع شیعی این روایت این گونه آمده است: «البخیل کل البخیل الذی اذا ذکرت عنده لم یصل علی». (وسایل الشیعه، ج 7، ص 620، ابواب الذکر، باب 24، حدیث 31)
صلوات ابتر و ناقص نیز آثاری دارد که از آن جمله ستم ورزی در حق اهل بیت(ع) است. ثقه الاسلام کلینی به اسناد خود از ابی عبدالله(ع) چنین نقل می کند: پدرم از مردی شنید که می گفت: «اللهم صل علی محمد» (بدون آل). حضرت(ع) به او فرمود: ای بنده خدا! صلوات را ناتمام و ناقص رها نکن، (لاتبترها)، برما ستم روا مدار، (حق ما را ضایع مساز)، بگو: «اللهم صل علی محمد و اهل بیته.» (اصول کافی، ج 2، ص 464، کتاب الدعا و الذکر، حدیث 12).

 

لطایف قرآنی

لطایف قرآنی


شیخ شرف الدین در گزینی از مولانا عضد الدین ایجی (دانشمند معروف) پرسید که خدای‌تعالی در کجای قرآن نامی از من برده است؟

مولانا پاسخ داد که در کنار علما یاد کرده است: «قل هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون؛ آیا آنان که می‌دانند با آنان که نمی‌دانند برابراند؟». (سوره زمر، آیه 9)


شخصی به نماز جماعت حاضر شد و امام جماعت سوره بقره را می‌خواند. آن شخص خسته شد و نماز را فرادا خواند و پی‌کار خود رفت. روز بعد به جماعت آمد و امام شروع کرد سوره فیل را بخواند.

نماز گزار گفت: پناه بر خدا! من که نتوانستم بر سوره بقره صبر کنم، چطور به سوره فیل توانم ایستاد؟!


در مجلس جشن شاهانه‌ای مردم یکایک وارد می‌شدند و هر کس سعی می‌کرد نزدیک پادشاه بنشیند، در این هنگام «نصراللّه» نامی کنار پادشاه نشسته بود که «فتح اللّه» نامی وارد شد و خواست بین او و شاه بنشیند در این هنگام نصراللّه گفت: خداوند در قرآن مجید ترتیب نشستن ما را معلوم کرده است آنجا که فرموده: «اذا جاء نصراللّه والفتح». پس باید بعد از من نشینی.


روزی شخصی به عیادت مریضی رفت، حال او را سخت یافت. بدو گفت:

خدا را شکر کن و حمد او را بجای آور. مریض گفت: چطور شکر کنم و حال آنکه خداوند فرموده است: «لئن شکرتم لازیدنکم…؛ اگر شکر کنید بر شما زیاد کنم». می‌ترسم شکر کنم و بیماری‌ام افزون شود.

پل صراط در جهنم

صراط

« احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا کَانُوا یعْبُدُونَ * مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِیمِ * وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ * مَا لَکُمْ لَا تَنَاصَرُونَ * بَلْ هُمُ الْیوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ » (الصافات/22ـ26)

«اینک‌ در موقف‌ قیامت‌ و بازپرسی‌ در حشر حاضر کنید کسانی‌ را که‌ ستم‌ کرده‌اند! و نیز جفت‌هایشان‌ را و آنچه‌ را که‌ غیر از خداوند معبود قرار دادند! و جملگی‌ را بسوی‌ صراط‌ جهنّم‌ هدایت‌ کنید! و همه‌ را در موقف‌ سؤال‌ و عرْض‌ نگاه‌ دارید؛ که‌ البتّه‌ آنها مورد سؤال‌ و بازپرسی‌ قرار می گیرند که‌: چرا شما یکدیگر را در راه‌ خدا و کمال‌ تقرّب‌ خود یاری‌ نکردید؟ و البتّه‌ همه‌ آنها در آن‌ روز به‌ حال‌ ذلّت‌ و تسلیم‌ در می‌آیند.»

در آیه‌ شریفه‌ نیز راهی‌ بسوی‌ جحیم‌ بیان‌ شده‌ است‌ و مراد از جحیم‌ همان‌ دوزخ‌ و جهنّم‌ است‌. صراط‌ بسوی‌ جهنّم‌ یکی‌ از منازلی‌ است‌ که‌ کافران‌ و ستمگران‌ در پیش‌ دارند. و راهی‌ است‌ که‌ مؤمنان‌ نیز باید از آن‌ عبور کنند و به‌ بهشت‌ بروند، و این‌ راه‌ یا روی‌ جهنّم‌ و یا داخل‌ آنست‌؛ و به‌ قول‌ معروف‌ پلی‌ است‌ که‌ زده‌ می شود و از آن‌ باید عبور مردم‌ باشد. و عوام‌ آنرا پل‌ صراط‌ می گویند، و البتّه‌ این‌ تعبیر غلط‌ است‌ چون‌ پل‌ و صراط‌ یک‌ معنی‌ دارد.

ویژگی های صراط :

باید دانست‌ که‌ آیا این‌ پل‌ کجا زده‌ می شود؟ روی‌ جهنّم‌ و یا در داخل‌ آن‌؟ و آیا باید همه‌ افراد از روی‌ آن‌ عبور کنند یا بعضی‌؟ و آیا هر کس‌ بخواهد به‌ بهشت‌ برود حتماً باید از این‌ صراط‌ بگذرد یا نه‌ بهشت‌ راه‌ دیگر هم‌ دارد؟ و اصولاً حقیقت‌ صراط‌ چیست‌؟ چرا انسان‌ برای‌ اینکه‌ در بهشت‌ برود از روی‌ این‌ پل‌ باید عبور کند؟ چه‌ ملازمه‌ای‌ است‌ بین‌ بهشت‌ رفتن‌ و عبور از صراط‌ نمودن‌؟

بله؛‌ انسان‌ در دنیا قدم‌ می گذارد، خواه‌ از مکتب‌ انبیاء استفاده‌ کند و یا نکند، سیر خود را در دنیا می کند و می میرد و در باطنش‌ راهی‌ داشته‌ است‌ که‌ به‌ تربیت‌ انبیاء به‌ کمال‌ و تمام‌ رسیده‌ و یا نرسیده‌ است‌؛ بالاخره‌ در باطن‌ خود پیوسته‌ حرکت‌ و سیری‌ داشته‌ است‌. در این‌ حقیقت‌ که‌ شکّی‌ نیست‌.

این‌ راهی‌ که‌ انسان‌ در دنیا بسوی‌ خدا داشته‌ است‌، در عالم‌ قیامت‌ ظهور و بروزی‌ دارد. چون‌ تمام‌ موجودات‌ و افعال‌ این‌ عالم‌ مادّه‌ و طبع‌ و عالم‌ مُلک‌ و شهادت‌، در آن‌ عالم‌ غیب‌ و ملکوت‌ یک‌ صورت‌ ملکوتی‌ دارند. یکی‌ از چیزهائی‌ که‌ در اینجا صورت‌ مُلکی‌ دارد همین‌ سیر نفسانی‌ انسان‌ است‌ رو به‌ مبدأ خود که‌ در آنجا صورت‌ ملکوتیش‌ همان‌ صراط‌ است‌.

و شکّی‌ نیست‌ که‌ این‌ صراط‌ را انسان‌ در دنیا داشته‌ است‌. و چون‌ هر کس‌ در دنیا یک‌ صراط‌ دارد، در آخرت‌ هم‌ همان‌ صراط‌ را به‌ صورت‌ ملکوتی‌ آن‌ عالم‌ دارد. و صراط‌ دنیا که‌ در عالم‌ طبع‌ و مادّه‌، در عالم‌ شهوت‌، در عالم‌ غضب‌، در عالم‌ اوهام‌ ، دنیا را اداره‌ می کند ، باید در قیامت‌ صورت‌ ملکوتی‌ که‌ بروز صورت‌ مُلکی‌ است‌ داشته‌ باشد.

بنابراین‌ تمام‌ افراد بشر که‌ در دنیا آمدند و از دنیا می روند؛ اصل‌ ظهور و بروز دنیا در قیامت‌، جهنّم‌ است‌، و راهی‌ که‌ انسان‌ از دنیا به‌ بهشت‌ دارد صراطی‌ است‌ در جهنّم‌ که‌ باید از آن‌ عبور کند و به‌ بهشت‌ برسد.

چون‌ هر چیزی‌ که‌ انسان‌ را از خدا دور کند جهنّم‌ است‌. مراد از دنیا زندگی‌ کردن‌ بر روی‌ زمین‌ نیست‌، بلکه‌ زندگی‌ کردن‌ در عالم‌ تعلّقات‌ است‌. هر فردی‌ که‌ در دنیا می‌آید تعلّقاتی‌ پیدا می کند؛ ظهور و بروز این‌ تعلّقات‌ جدا کننده و غافل‌ کنندۀ‌ از خدا در آخرت‌، جهنّم‌ است‌. در آیه‌ شریفه‌ داریم‌:

« وَیقُولُ الْإِنْسَانُ أَإِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَیا * أَوَلَا یذْکُرُ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ یکُ شَیئًا * فَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیاطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیا * ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ کُلِّ شِیعَةٍ أَیهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِیا * ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِینَ هُمْ أَوْلَى بِهَا صِلِیا * وَإِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیا * ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیا » (مریم/66ـ72)

« و انسان‌ چنین‌ می گوید که‌: آیا اگر من‌ بمیرم‌ هر آینه‌ بطور یقین‌ زنده‌ از میان‌ قبر بر خواهم‌ خاست‌؟ آیا این‌ انسان‌ نمی‌داند که‌ سابقاً هیچ‌ چیز نبوده‌، و ما او را از هیچ‌ آفریده‌ایم‌؟ ای‌ پیغمبر! به‌ پروردگار تو سوگند که‌ ما انسان‌ و شیاطین‌ را محشور می‌کنیم‌ و سپس‌ همه‌ را به‌ زانو در افتاده‌ در اطراف‌ جهنّم‌ حاضر می سازیم‌، و پس‌ از آن‌ ما از هر گروه‌ و دسته‌ای‌ آن‌ کس‌ را که‌ طغیان‌ و سرکشی‌ او بر خداوند رحمن‌ شدیدتر باشد بیرون‌ می‌کشیم‌؛ و آنگاه‌ آن‌ افرادی‌ را که‌ سزاوارتر به‌ آتش‌ دوزخند البتّه‌ ما بهتر می‌شناسیم‌. و یک‌ فرد از شما نیست‌ مگر اینکه‌ وارد جهنّم‌ می شود! و این‌ حکم‌ ای‌ پیغمبر، حکم‌ حتمی‌ و قضاء لازمی‌ است‌ که‌ پروردگارت‌ بر عهدۀ خود نهاده‌ است‌! و پس‌ از ورود در جهنّم‌ ما کسانی‌ را که‌ تقوی پیشه‌ ساخته‌اند نجات‌ می دهیم‌، و ظالمان را در حالی که (از ضعف و ذلت) به زانو درآمده‌اند در آن رها می‌سازیم. »

از جمله‌ « وَإِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا » استفاده‌ می شود که‌ تمام‌ افراد بشر بدون‌ استثناء: کافران‌، منافقان‌، مؤمنان‌، همه‌ و همه‌ وارد جهنّم‌ می شوند. از رسول‌ خدا پرسیدند: آیا شما هم‌ وارد جهنّم‌ می‌شوید؟ فرمود: آری‌، ولی‌ ما مانند برقِ خاطف‌ به‌ سرعت‌ عبور می‌کنیم‌.

وقتی‌ این‌ آیه‌ وارد شد، در روایت‌ است‌ که‌ آنقدر رسول‌ الله‌ گریه‌ کردند که‌ زمین‌‌تر شد. و بعد به‌ دنبالش‌ این‌ جمله‌ آمد: «ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیا ». چون‌ تمام‌ امّت‌ را خدا به‌ جهنّم‌ می برد، و بار تمام‌ امّت‌ به‌ دوش‌ رسول‌ خداست‌ و او حمیم‌ و دلسوز است‌ بر آنها، لذا گریه‌ می کند از روی‌ ترحّم‌.

چرا همه وارد جهنم می شوند ؟

حال‌ باید دید سرّش‌ چیست‌ که‌ همه‌ وارد جهنّم‌ می شوند؟

سرّش‌ اینست که‌ جهنّم‌ در آخرت‌ مظهر دنیاست‌ در اینجا، و انبیاء و ائمّه‌ و اولیاء هم‌ در این‌ دنیا آمدند، پس‌ همه‌ در جهنّم‌ آمدند و از این‌ جهنّم‌ باید به‌ بهشت‌ بروند. چون‌ دنیا پل‌ آخرت‌ و جهنّم‌ پل‌ بهشت‌ است‌، و رسیدن‌ به‌ بهشت‌ و مقام‌ قرب‌ حضرت‌ حقّ بدون‌ آمدن‌ در دنیا و مجاهدات‌ نفسانیّه‌ ممکن‌ نیست‌؛ پس‌ همه‌ باید در این‌ جهنّم‌ بیایند و سپس‌ خلاص‌ شوند.

مراتب عبور مردم از صراط در قیامت

«از رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ روایت‌ می کند که‌ فرمودند: مردم‌ بواسطه‌ اعمالشان‌ داخل‌ در آتش‌ می شوند و سپس‌ از آتش‌ خارج‌ می شوند؛ پس‌ اوّلِ آنان‌ به‌ سرعت‌ برق‌ چشم‌، از آن‌ گذشته‌ مانند سرعت‌ وزش‌ باد، و از آن‌ گذشته‌ مانند سرعت‌ اسب‌ تندرو در حال‌ دویدن‌، و پس‌ از آن‌ مانند شخص‌ سواره‌، و پس‌ از آن‌ مانند سرعت‌ کسی‌ که‌ می دود، و پس‌ از آن‌ مانند سرعت‌ کسی‌ که‌ راه‌ می رود.»


صراط مستقیم چیست ؟

در تفسیر علیّ بن‌ إبراهیم‌ قمّی‌ وارد است‌ که‌:

« الصِّرَاطُ أَدَقُّ منَ الشَّعْرِ وَ أَحَدٌ مِنَ السَّیْفِ.»

«پل‌ جهنّم‌ که‌ از آن‌ به‌ بهشت‌ می روند از مو باریک تر و از شمشیر برّنده‌تر است‌.»

این‌ همان‌ صراط‌ مستقیم‌ است‌ که‌ صراط‌ علیّ بن‌ أبی‌طالب‌ است‌ که‌ حقّاً چقدر باریک‌ و چه‌ اندازه‌ تیز است‌. اعمال‌ أمیرالمؤمنین‌ (علیه‌ السّلام)‌ را در نظر بگیرید! و ببینید در هر لحظه‌ در تمام‌ جهات‌ مراعات‌ کردن‌ ظاهر و باطن‌، و جمع‌ بین‌ عوالم‌، و دادن‌ حقّ هر ذی‌ حقّی‌ به‌ او، و در عالم‌ وحدت‌ رفتن‌، و احکام‌ آن‌ را با عالم‌ کثرت‌ مخلوط‌ نکردن‌، و حقّ عالم‌ کثرت‌ را ادا کردن‌، در مقام‌ عبودیّت‌ حضرت‌ حقّ عبد صرف‌ بودن‌، و آثار توحید او را در جمیع‌ عوالم‌ و در تمام‌ حرکات‌ و سکنات‌ مراعات‌ نمودن‌، و تمام‌ جهات‌ لازم‌ درجات‌ و مراتب‌ سلوک‌ و مجاهده‌ را بنحو اعلی‌ و اتمّ رعایت‌ کردن‌، آن‌ هم‌ نه‌ تنها در یک‌ لحظه‌ و دو لحظه‌ بلکه‌ در تمام‌ دوران‌ مدّت‌ حیات‌؛ چقدر لطیف‌ و عمیق‌ و دقیق‌ است‌، و چقدر برّنده‌ و دارای‌ احتیاط‌ و مراقبت‌.

و البتّه‌ به‌ مجرّد مختصر انحراف‌ انسان‌ در جهنّم‌ نمی‌افتد، ولیکن‌ حقّ آن‌ صراط‌ مستقیمی‌ که‌ به‌ این‌ دقّت‌ است‌ نیز ادا نشده‌ و به‌ قدر انحرافش‌ بهره‌ از صراط‌ مستقیم‌ کمتر دارد. و به‌ هر مقداری‌ که‌ انحراف‌ از این‌ صراط‌ بیشتر باشد خطرش‌ بیشتر است‌، و از این‌ خصوصیّتِ استقامت‌ در طریق‌ بهرۀ کمتری‌ دارد.

و البتّه‌ این‌ صراط‌ مستقیم‌ همان‌ است‌ که‌ حضرت‌ باقر (علیه‌ السّلام‌) دربارۀ‌ آن‌ می فرماید از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر است‌. و اختلاف‌ عبور مردم‌ از آن‌ مانند برق‌ خاطف‌ و وزش‌ باد و دویدن‌ و حرکت‌ سواره‌ و حرکت‌ پیاده‌، به‌ همان‌ درجه‌ اختلاف‌ رویّه‌ و سلوک‌ آنها‌ است‌.

و حقیقت‌ مطلب‌ اینست که‌ انسان‌ باید در دنیا زندگی‌ کند، و از آن‌ برای‌ عوالم‌ دیگر بگذرد و عبور کند. اگر همان طور که‌ انبیاء و ائمّۀ‌ طاهرین‌ زندگی‌ کردند توأم‌ با صدق‌ و امانت‌ و توحید باشد، خوب‌ عبور می کند؛ و گرنه‌ نه‌. صراط‌ همان‌ صورت‌ واقعی و حقیقی انسانیّت‌ است‌؛ و حقیقت‌ آن‌ صورت‌، مسیر و راه‌ علیّ بن‌ أبی‌طالب‌ است‌. أمیرالمؤمنین‌ علیه‌ السّلام‌ در دنیا زراعت‌ کرد، باغ‌ تهیّه‌ کرد، قنات‌ جاری‌ کرد، نخلستان‌ ایجاد کرد، ولی‌ آلوده‌ نشد. ازدواج‌ کرد، و فرزندان‌ آورد، آلوده‌ نشد. حکومت‌ نمود و آلوده‌ نشد.

این‌ غیر از اقسام‌ کارهای‌ مردم‌ است‌. أمیرالمؤمنین‌ از این‌ اعمال‌ جز نفس‌ عمل‌ غرضی‌ و مقصدی‌ نداشت‌. جز خدا نیّتی‌ نداشت‌. مردم‌ برای‌ نیّت‌ها انجام‌ می دهند، و این‌ همان‌ مَفْرق‌ طُرق‌ اولیاء خدا با سایر افراد مردم‌ است‌؛ اولیای‌ خدا کارشان‌ رنگ‌ خدائی‌ دارد و هیچ‌ رنگی‌ از آن‌ نیکوتر نیست‌.

افرادی‌ که‌ تسلیم‌ محض‌ خدا و رسول‌ باشند، و در مرافعات‌ و مخاصمات‌ خود فقط‌ به‌ رسول‌ الله‌ رجوع‌ نموده‌ و حکم‌ آن‌ حضرت‌ را از جان‌ ودل‌ بپذیرند، آنان‌ مؤمن‌ حقیقی‌ بوده‌ و خداوند می فرماید:

« وَإِذًا لَآتَینَاهُمْ مِنْ لَدُنَّا أَجْرًا عَظِیمًا * وَلَهَدَینَاهُمْ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا » (النساء/67ـ68)

«و در آن‌ وقت‌ بنابراین‌ ما از نزد خود به‌ آنها مزد عظیمی‌ می دهیم‌ و هر آینه‌ آنان‌ را در صراط‌ مستقیم‌ هدایت‌ می‌نمائیم‌!»

و چون‌ راهشان‌ راست‌ و استوار است‌ به‌ یک‌ لحظه‌ از این‌ طرف‌ جهنّم‌ به‌ آن‌ طرف‌ می رسند! و مانند انبیاء و اولیاء هیچ‌ آلودگی‌ ندارند‌. این‌ لازمه‌ مقام‌ تسلیم‌ و اطاعت‌ است‌ که‌ آنان‌ را با انبیاء و اولیاء معیّت‌ می دهد و همنشین‌ می کند و از صراط‌ مستقیم‌ برخوردار می‌نماید. و این‌ همان‌ صراطی‌ است‌ که‌ ما در شبانه‌ روز چندین‌ مرتبه‌ می‌گوئیم‌: « اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ » ، و هدایت‌ به‌ آن‌ را به‌ تمام‌ معنی‌ از خداوند تقاضا می‌نمائیم‌!

دل نوشته احسان | 23:49 - 89/10/02

معجزه ریاضی قرآن

یکی از معجزات قرآن  که تا کنون کشف شده معجزه  ی ریاضی قرآن است  که در این رابطه  به معجزه  ریاضی  در رابطه با  عبارت  بسم الله الرحمن الرحیم  و عدد 19 می پردازیم  امید است  قرآن دوستان باخواندن  این مطالب  عشق  و عقیده  شان نسبت به قرآن بیشتر شده و  دیگران نیز به آسمانی بودن این کتاب پی برده و به آن ایمان بیاورند .

جمله ”بسم الله الرحمن الرحیم“ 19 حرف است، و در آیه 74:30 سوره مدثر آمده است که نگهبانان جهنم 19 فرشته هستند. و هر کس که بگوید قرآن سخن انسان است خداوند او را وارد جهنمی می کند که 19 فرشته نگهبان آن هستند.
ما می دانیم که عدد 19 عدد اول ( prime number ) است. عدد اول عددی است که فقط بر خودش و بر یک قابل تقسیم باشد.
اگرشماره هر سوره را با تعداد آیات آن بصورت زیر جمع کنید:
جمع =تعداد آیه + شماره سوره
زوج 8 = 7 + 1
زوج 288 = 286 + 2
فرد 203 = 200 + 3
زوج 180 = 176 + 4
فرد 125 = 120 + 5
... ... ... ...
... ... ... ...
زوج 118 = 5 + 113
زوج 120 = 6 + 114
جمع زوج ها = 6236       جمع فردها = 6555        جمع آیه ها = 6236   جمع سوره ها =6555

قابل توجه است که تعداد زوج‌ها 57 عدد و فردها نیز به همان تعداد یعنی 57 عدد می باشد که این خود به تنهائی یک معجزه است.
اما معجزه دیگر اینست که اگر حاصل جمع‌های زوج را با هم جمع کنیم 6236 بدست می ‌آید که مساوی است با تعداد کل آیه‌های قرآن.
و معجزه دیگر اینکه اگر حاصل جمع‌های فرد را با هم جمع کنیم 6555 بدست می آید که مساوی است با جمع کل شماره سوره‌های قرآن.
و معجزه دیگر اینکه اگر رقم‌های 6555 را با رقم‌های 6236 جمع کنیم، عدد 38 بدست می آید که خود ضریب 19 دارد:
(6+5+5+5) +(6+2+3+6) = 38 =19.2
همانطور که تعداد سوره‌های قرآن ضریب 19 دارد:    6. 19 = 114
لطفاً توجه کنید که اگر تعداد آیه‌های قرآن را کم یا زیاد کنیم یا فقط جای سوره‌ها را با هم عوض کنیم
دیگر چنین روابطی وجود نخواهد داشت،
و این نشان دهنده اینست که تعداد آیات قرآن همین اندازه و ترتیب سوره‌ها نیز به همین ترتیب بوده
و در نتیجه قرآن نمی تواند کار دست انسان باشد.